گنجور

 
سحاب اصفهانی

دل صید کمند تست جان هم

این گشته اسیر دامت آن هم

فریاد که در دل تو فریاد

تاثیر نمی کند فغان هم

شاه از تو حذر کند گدا هم

پیر از تو به جان بود جوان هم

از دام و قفس چو بگذرد کس

گلزار خوش است و آشیان هم

خارم ز گلی بپاست کز وی

گلچین محروم و باغبان هم

تا برده گمان مهر بر من

بی مهر شده است و بدگمان هم

گریند چو ابر دوستداران

بر حال (سحاب) دشمنان هم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode