گر زآن که فغانی ز دل زار برآرم
کام دل زار از تو دلآزار برآرم
از آبلهٔ پا به ره وادی عشقت
هر گام چه گلها که ز هر خار برآرم
خواهم که دل از روزن روی تو ببیند
گر تیر تو از سینهٔ افگار برآرم
از حد نگذشته است جفا کاری گردون
وقت است که یک آه شرر بار برآرم
با اشک شب هجر و نگاه شب وصلت
چون آرزوی دیدهٔ بیدار برآرم
تا در ره عشق تو به سر خاک توان کرد
کو فرصت آنم که ز پا خار برآرم
دانم که حجاب من و معشوق (سحاب) است
روزی که سر از پردهٔ پندار برآرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون طوطی اگر نام به گفتار بر آرم
کام دل از آن لعل شکربار برآرم
کارم به چمن وعدهٔ دیدار تو باشد
باشد مگر از پای گل این خار، برآرم
پرگالهٔ دل باشدش آویزهٔٔ دامان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.