نه همین ز شرم در بر نکشیدهام هنوزش
که برم نشسته عمری و ندیدهام هنوزش
دلم از تو خرم و خوش به سوالی و جوابی
که نگفتهام همان و نشنیدهام هنوزش
به مشام غیر خواهم نرسد از او شمیمی
ز ریاض حسن آن گل که نچیدهام هنوزش
دل خویش کردهام خوش به متاع کمبهایی
که زلعل او به صد جان نخریدهام هنوزش
به رهش اگر چه شد خون دل و شد ز دیده بیرون
کشد انتظار مقدم او دل و دیدهام هنوزش
عجب است اینکه در سر بودم (سحاب) مستی
ز شراب وصل اگرچه نچشیدهام هنوزش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز مهیست داغ بر دل که ندیدهام هنوزش
ز گلیست خار در کف که نچیدهام هنوزش
ز لبی است کام جانم چو گلوی شیشه پرخون
که به جرئت تخیل نگزیدهام هنوزش
ز شراب لعل یاری شده مشربم دگرگون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.