گر خواهی ای صبا خبری خوش رسانیش
گو شرح ناتوانی من تا توانیش
بلبل که خوش دلی به چمن بسته در بهار
گو غافلی ز آفت باد خزانیش
ز اهل هوس نکرده مرا فرق تا زخط
زایل نگشت دلبر من دلستانیش
چندان گرفته دل به غمش خو که پیش او
عیشی است جاودانه غم جاودانیش
خطش اگر دمید چه حاصل که از غرور
با عاشقان بجاست همان سرگرانیش؟
با هر که مهربان کشد او را زرشک غیر
یا رب نصیب کس نشود مهربانیش
ای همنشین بگوی که در بزم ماست غیر
شاید به این وسیله به محفل کشانیش
دارم طمع که از عوض بوسه ای دهم
این نقد جان که او نستد رایگانیش
ساقی زروی دختر رز پرده بر گرفت
یا از رخ (سحاب) زر از نهانیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.