گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سحاب اصفهانی

زین الم در دم مرگم المی بیش نباشد

گر تو را بینم و از عمر دمی بیش نباشد

نبود قوت رفتار به پای طلب من

ورنه تا منزل جانان قدمی بیش نباشد

سهل باشد که بر آری تو تمنای دلی را

کآرزویش ز تو جز لطف کمی بیش نباشد

نقطه ی لعل لبت را نبود هیچ وجودی

یا وجودیست که هیچ از عدمی بیش نباشد

نقد جانیست مرا در کف و دردا که بهایش

بر خوبان جهان از درمی بیش نباشد

کی تلافی شب هجر کند روز وصالش

کآن ز عمریست فزون این ز دمی بیش نباشد

با (سحابم) نبود میل ستم گفتی ازین پس

زانکه دانی که به او زین ستمی بیش نباشد