اگر کام من سال و ماهی برآید
ز آهی است کز سینه گاهی برآید
مرا نیست تاب نگاهی و گرنه
تمنای من از نگاهی برآید
کشی بیگناهم ندانم چه آخر
زقتل چو من بیگناهی برآید
چه سازی گهی کز پی دادخواهی
زهر سو چو من دادخواهی برآید
بود حاجتم مرگ یا وصل جانان
یکی زین دو حاجت الهی برآید
امیدی کزو بیگه و گه برآمد
کنون شادم ار گاهگاهی برآید
ترا دل جفا پیشه داند چه سازم
که او را چنین اشتباهی برآید
کجا برق حرمان گذارد (سحابا)
که از باغ وصلم گیاهی برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.