گنجور

 
صغیر اصفهانی

چیست دنیا در ره سیل فنا ویرانه‌ای

دل نبندد بر چنین ویرانه جز دیوانه‌ای

ساده شو تا نقش حکمت درپذیری زان که طفل

درپذیرد چون که مادر خواندش افسانه‌ای

آب و خاک و سعی دهقان محض روپوش است و بس

قدرت حق است کارد دانه‌ها از دانه‌ای

جمع کن افراد را با خود پی انجام کار

اره با دندانه‌ها برد نه با دندانه‌ای

گو ملاف از آشنایی‌ای که با ما می‌کنی

آنچه کمتر می‌کند بیگانه با بیگانه‌ای

جان ز زهد خشک و آه بی‌اثر‌ام د ملول

ای خوشا جام شراب و نالهٔ مستانه‌ای

طایر قدسم ز ترکیب مربع یافتم

همچو زنبوران مقام اندر مسدس لانه‌ای

گر خدا می‌جویی از دل جو صغیر از آنکه نیست

در زمین و آسمان جز دل خدا را خانه‌ای

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
ابوسعید ابوالخیر

حال عالم سر به‌ سر پرسیدم از فرزانه‌ای

گفت: یا خاکی‌ست یا بادی‌ست یا افسانه‌ای

گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟

گفت: یا کوری‌ست یا کرّی‌ست یا دیوانه‌ای

گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟

[...]

سنایی

گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانه‌ای

با همه کس آشنا با ما چرا بیگانه‌ای

ما چو اندر عشق تو یکرویه چون آیینه‌ایم

تو چرا در دوستی با ما دو سر چون شانه‌ای

شمع خود خوانی همی ما را و ما در پیش تو

[...]

عبدالقادر گیلانی

من کی‌ام؟ رسوای شهر و عاشق دیوانه‌ای

آشنا با هر غمی، وز خویشتن بیگانه‌ای

هم شوم شاد از غمش کاو در دلم منزل گرفت

هم شوم غمگین که او جا کرد در ویرانه‌ای

تُرکِ شهر‌آشوب من در کشوری منزل نکرد

[...]

ادیب صابر

ای ثنا و مدح تو در لفظ هر فرزانه ای

خویش کرده مکرمات تو زهر بیگانه ای

افتخار خاندان جد خویشی در نسب

کی بود چون خاندان جد تو هر خانه ای

آنچه در توست از بزرگی کی بود در غیر تو

[...]

عطار

شعله زد شمع جمال او ز دولتخانه‌ای

گشت در هر دو جهان هر ذره‌ای پروانه‌ای

ای عجب هر شعله‌ای از آفتاب روی او

گشتت زنجیری و در هر حلقه‌ای دیوانه‌ای

هر که با هر حلقه در دنیا نیفتاد آشنا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه