گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صغیر اصفهانی

ای دل من مبتلا در خم گیسوی تو

خون رود از دیده‌ام ز حسرت روی تو

ز کشتنم نیست غم ولی از آنم ملول

که میرسد زین عمل رنج ببازوی تو

نشسته‌ام منتظر بلکه صبا آورد

بخانهٔ من بمن ز کوی تو بوی تو

ز تیر مژگان تو دل ار برد جان چه سود

که بسته راه گریز خنجر ابروی تو

قامت دلجوی تو سرو خرامان من

سرو خرامان من قامت دلجوی تو

ز فرط رفعت یقین بچرخ پهلو زند

گر بنشیند صغیر دمی به پهلوی تو