بتی نهفته بخلوت سرای جان دارم
که روز و شب سر طاعت بپای آن دارم
حضور او کندم فارغ از زمان و مکان
نه از زمان خبر آنجا نه از مکان دارم
در این جهانم و بیرون از این جهان عجب است
که من جهان دگر اندرین جهان دارم
شنیدم از دهن بی نشان او سخنی
هزار شکر که از بی نشان نشان دارم
مرا که دیده و دل روشن است از رخ دوست
چه احتیاج به خورشید آسمان دارم
سرشک و آه و غم و غصه درد و رنج و تعب
ز دوست این همه دولت برایگان دارم
بجان دوست نیارم فرو به تاج کیان
سری که پیر مغان را بر آستان دارم
کنار و دامنم از اشک دیده پر گهر است
چه شکرها که من از چشم درفشان دارم
صغیر ز اهل زمان فارغم که در همه حال
نظر به مکرمت صاحب الزمان دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم
وگر چو چشمهٔ خورشید صد زبان دارم
وگر، چو جان سخنپیشه معانی بین
فراز کنگرهٔ عرش آشیان دارم
وگر، چو طوطی فردوس و طوبی فلکم
[...]
جهان فضل و کرم نجم دین که در خاطر
زعکس نظم تو صد باغ و بوستان دارم
جهانیانرا چون صبح روشنست ز من
که مهر خدمت تو در صمیم جان دارم
از آن چو شمع مرا بر سر آمدست زبان
[...]
ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم
خیال روی تو در چشم در فشان دارم
تو آب دیدهٔ پیدا بهل، که پوشیده
ز سوز مهر تو آتش در استخوان دارم
بپرس ز ابرو و مژگان خویش قصهٔ من
[...]
بهفته ئی که جدا گشته ام ز خدمت تو
مپرس کز غم تو حال بر چه سان دارم
منم که بر رخ چون شنبلید دور از تو
ز نرگس آب بقم روز و شب روان دارم
چگونه درد خود از مردمان نهان دارم
که از شکستگی رنگ ترجمان دارم
نمانده است مرا در بساط جز آهی
هزار دشمن و یک تیر در کمان دارم
سراب را ز جگر تشنگان بادیه نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.