ما را به یمن عشق روا از توکام شد
صد شکر کار ما به محبت تمام شد
دوشین به بزم قصهٔ خوبان همی گذشت
تا عاقبت به نام تو ختم کلام شد
زین بعد ما و عشق تو زیرا که پیش از این
پختیم هر خیال به عشق تو خام شد
با یاد موی و روی تو ما را چه سالها
هی شام و صبح گشت و همی صبح و شام شد
در حیرتم که راحتی اندر زمانه چیست
یا بهر عاشقان تو راحت حرام شد
از من به مرغهای چمن ای صبا بگوی
کان مرغ پرشکسته گرفتار دام شد
از جامهها نبود مرا غیر حرقه ئی
آن خرقه هم به میکده در رهن جام شد
گردون بود کمینه غلامی ز درگهش
آنکو به درگه شه مردان غلام شد
از روی سعی کعبه کند طوف آن دلی
کو از صفا محبت وی را مقام شد
مهرش مجو صغیر ز هر سفلهٔ دنی
این نعمت عظیم نصیب عظام شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند
کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد
افسوس خلق میشنوم در قفای خویش
[...]
ساقی بیار باده که عید صیام شد
آن به که بود مانع رندی تمام شد
در ده قدح ز اول روزم که بعد ازین
حاجت بدان نماند که گویند شام شد
امروز هر که خدمت معشوق و می کند
[...]
چون روز عمر من به فراق تو شام شد
در آرزوی روی تو عمرم تمام شد
خون دلم چو بر تو حلالست دلبرا
آخر چرا وصال تو بر ما حرام شد
رحمی به حال زار من خسته دل بکن
[...]
از دولت وصال تو کارم بکام شد
بختم بلند گشت و سعادت غلام شد
از جلوه های حسن تو جانم حیات یافت
با چشمهای مست تو عیشم مدام شد
گفتی:سلام ذوق سلامت بدل رسید
[...]
امروز دیگرم به فراق تو شام شد
در آرزوی روی تو عمرم تمام شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.