هر که با او آشنا شد خود ز خود بیگانه کرد
یافت هر کس گنج در خود خویشرا ویرانه کرد
جلوهٔ لیلای لیلی کرد مجنون اسیر
خلق پندارند حسن لیلیش دیوانه کرد
نازم آن کامل نظر ساقی که اندر بزم عام
هر کسی رامی به استعداد در پیمانه کرد
دلبر ما در بهای وصل خواهد نیستی
الله الله ما گدایان را نظر شاهانه کرد
ریخت از هر تار مویش صد هزاران دل بخاک
بهر آرایش چو زلف خم بخم را شانه کرد
سالها میخوارگان خوردند و میبد برقرار
باده نوشیام د و یکجا تهی خمخانه کرد
گر بقای وصل آنشمع امل خواهی صغیر
بایدت علم فنا تحصیل از پروانه کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وه که آن ترک پری پیکر مرا دیوانه کرد
آشنا ناگشته از عقل و خرد بیگانه کرد
هر مسلمانی که شکل آن بت بدکیش دید
پشت بر محراب و مسجد روی بر بتخانه کرد
آن که هر جا قصه لیلی و مجنون خواندی
[...]
پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شانه کرد
هردو عالم را پریشان بر دل دیوانه کرد
روی و مویش فتنه اما چشم او مردم کش است
با شهیدان هرچه کرد آن نرگس مستانه کرد
نام من از گوشه گیری گم چو مجنون گشته بود
[...]
ناله نی بند بندم را زهم بیگانه کرد
این صفیر آتشین جان مرا پروانه کرد
تا قیامت جوهر تیغ زبانها می شود
عشق چون فرهاد و مجنون هر که را افسانه کرد
پیش آن لبها که نی در ناخن شکر شکست
[...]
جامه باف امرد خط رخسار خود را شانه کرد
عشقبازان را اصول شانه اش دیوانه کرد
حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانه کرد
قلقل این شیشه رفتار مرا مستانه کرد
با رطوبتهای پیری برنیامد پیکرم
از نم این برشکال آخر کمانم خانه کرد
دل شکستی دارد اما قابل اظهار نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.