وه که آن ترک پری پیکر مرا دیوانه کرد
آشنا ناگشته از عقل و خرد بیگانه کرد
هر مسلمانی که شکل آن بت بدکیش دید
پشت بر محراب و مسجد روی بر بتخانه کرد
آن که هر جا قصه لیلی و مجنون خواندی
چون شنید احوال ما را ترک آن افسانه کرد
این همه مستی و بیهوشی نه حد باده بود
با حریفان هر چه کرد آن نرگس مستانه کرد
عشق گنج آمد دل بی خان و مان ویرانه ای
آن چنان گنجی کجا منزل درین ویرانه کرد
جان ز شوق عارض و خالش فرود آمد به تن
مرغ را مایل به پستی ذوق آب و دانه کرد
جامیا با دردی درد بلا می باش خوش
چون تو را ساقی عشق این باده در پیمانه کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت زنان ترک اشاره دارد که او را دیوانه کرده و از عقل و خرد بیخبر کرده است. او میگوید که دیدن این زیبایی چنان تأثیری دارد که مسلمانان به جاهای دیگر روی میآورند و به بتپرستی روی میآورند. عاشق به عشق و جنون خود اعتراف میکند و میگوید که این حالتی که دارد نه به خاطر می باشد، بلکه به خاطر آن نرگس زیبا و مسحورکننده است. عشق او را به ویرانهای تبدیل کرده که در آن گنجینهای پنهان است. او همچنین به چالشهای عشق و دردهایی که احساس میکند اشاره میکند و با دعوت به خوشی در این دردها، ساقی عشق را یادآوری میکند.
هوش مصنوعی: ای کاش آن دختر زیبا و دلربا مرا دیوانه کرد، و به خاطر او از عقل و خرد خود بیخبر و غافل شدم.
هوش مصنوعی: هر مسلمان که به آن بت بدکیش نگاه کرد، پشت به محراب و مسجد کرده و به سوی بتخانه رفت.
هوش مصنوعی: کسی که در هر کجا داستان لیلی و مجنون را شنیده است، وقتی احوال ما را میشنود، داستان آن دو را فراموش میکند.
هوش مصنوعی: این میزان حال و بیخودی که در من احساس میشود، ناشی از شراب نیست. هر چه در جمع دوستان و همراهان گذشت، آن چشمان seductive و مستانه تأثیرگذار بود.
هوش مصنوعی: عشق به مانند یک گنج با ارزش است که دل بیخانمان و خراب شدهای را پر میکند. این گنج به قدری بزرگ و بینظیر است که نمیتوان در این ویرانه برایش جایی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: از شوق زیبایی چهره و چال، جان من پایین آمد و مثل پرندهای که به زمین میافتد، به دلم رغبت آب و دانه پیدا شد.
هوش مصنوعی: ای دل، در این زمان که به درد و رنج گرفتار هستی، خوشبخت باش؛ زیرا ساقی عشق تو را با این شراب در پیاله پر کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شانه کرد
هردو عالم را پریشان بر دل دیوانه کرد
روی و مویش فتنه اما چشم او مردم کش است
با شهیدان هرچه کرد آن نرگس مستانه کرد
نام من از گوشه گیری گم چو مجنون گشته بود
[...]
ناله نی بند بندم را زهم بیگانه کرد
این صفیر آتشین جان مرا پروانه کرد
تا قیامت جوهر تیغ زبانها می شود
عشق چون فرهاد و مجنون هر که را افسانه کرد
پیش آن لبها که نی در ناخن شکر شکست
[...]
جامه باف امرد خط رخسار خود را شانه کرد
عشقبازان را اصول شانه اش دیوانه کرد
حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانه کرد
قلقل این شیشه رفتار مرا مستانه کرد
با رطوبتهای پیری برنیامد پیکرم
از نم این برشکال آخر کمانم خانه کرد
دل شکستی دارد اما قابل اظهار نیست
[...]
ای خوشا رندی که رو در ساحت میخانه کرد
چارهٔ دور فلک از گردش پیمانه کرد
سال ها کردم به صافی خدمت میخانه را
تا می صاف محبت در وجودم خانه کرد
دانهٔ تسبیح ما را حالتی هرگز نداد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.