کس نیست تا نشان بمن از آن دهان دهد
آری ز هیچکس نتواند نشان دهد
این غم کجا برم که مرا جان بلب رسید
از حسرت لبی که بهر مرده جان دهد
قدش به جلوه شور قیامت بپا کند
چشمش خبر ز فتنهٔ آخر زمان دهد
نازم به اتحاد دو چشمش که غمزه را
گاه آن کمک باین و گهی این بآن دهد
عاشق نباشد آنکه چو بیند بلای عشق
بر یار خویش نسبت نامهربان دهد
با آنهمه سیاه دلی زلف کافرش
بر مرغ پر شکستهٔ دل آشیان دهد
جامم شکست شیخ و سلامت سرش ولی
گر سنگ سر شکاف مکافات امان دهد
غافل مشو صغیر که هر بنده در بلا
باید بقدر قوهٔ خود امتحان دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شاهی، که قدر او ز ثریا نشان دهد
درگاه او ز گنبد جافی امان دهد
خوارزم شاه عالم و عادل، که خاک را
سم سمند او شرف آسمان دهد
آن شاه شیر دل ، ملک اتسز که عون او
[...]
طبع سگی چو هر کسی از تو نشان دهد
گردون چرا نواله بمن استخوان دهد
میکن تو این سگی که مرا نیز صبر هست
تا روزگار مالش تو قلتبان دهد
بد کن که کار تو ز بدی بد شود همی
[...]
گر دلبرم به یک شکر از لب زبان دهد
مرغ دلم ز شوق به شکرانه جان دهد
میندهد او به جان گرانمایه بوسهای
پنداشتی که بوسه چنین رایگان دهد
چون کس نیافت از دهن تنگ او خبر
[...]
شرح غم تو لذت شادی به جان دهد
شکر لب تو طعم شکر وادهان دهد
طاوس جان به جلوه درآید زخرمی
گر طوطی لبت به حدیثی زبان دهد
شمعی ست چهره تو که هر شب ز نور خویش
[...]
باد سحرگهی به هوای تو جان دهد
آب حیات را، لب لعلت نشان دهد
در بوستان به یاد دهن تو غنچه را
هر دم هزار بوسه صبا بر دهان دهد
ز انسان که عکس ماه دهد حسن روی گل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.