کس نیست تا نشان بمن از آن دهان دهد
آری ز هیچکس نتواند نشان دهد
این غم کجا برم که مرا جان بلب رسید
از حسرت لبی که بهر مرده جان دهد
قدش به جلوه شور قیامت بپا کند
چشمش خبر ز فتنهٔ آخر زمان دهد
نازم به اتحاد دو چشمش که غمزه را
گاه آن کمک باین و گهی این بآن دهد
عاشق نباشد آنکه چو بیند بلای عشق
بر یار خویش نسبت نامهربان دهد
با آنهمه سیاه دلی زلف کافرش
بر مرغ پر شکستهٔ دل آشیان دهد
جامم شکست شیخ و سلامت سرش ولی
گر سنگ سر شکاف مکافات امان دهد
غافل مشو صغیر که هر بنده در بلا
باید بقدر قوهٔ خود امتحان دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها از عشق و غم ناشی از دوری محبوب صحبت میکند. او میگوید که هیچکس نمیتواند نشان از معشوق را به او بدهد و این درد و غم در او عمیق است. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که چهرهاش به مانند قیامت است. عشق واقعی را در گرو احساسات شدید و روابط عمیق میداند و نسبت به بیعدالتی در عشق هشدار میدهد. همچنین، به شکستهای عاطفی و چالشهایی که افراد در زندگی با آن مواجه میشوند، اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که هر کس باید به مقدار توانایی خود در برابر سختیها و بلاها مقاوم باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که بخواهد نشانهای از آن دهان به من بدهد؛ واقعاً هیچکس نمیتواند چنین نشانهای بدهد.
هوش مصنوعی: این اندوه را کجا ببرم؟ چون به حدی رسیدم که جانم به خاطر آرزوی لبی که حتی برای مرده هم جان میدهد، درهم است.
هوش مصنوعی: بزرگی او چنان است که میتواند شور و هیجان روز قیامت را به وجود آورد و نگاهی پر از خبرهای عجیب و غریب از واقعههای آخر زمان را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: من به اتحاد و همبستگی دو چشمش افتخار میکنم، چرا که گاهی یکی از آنها با ناز و غمز به دیگری کمک میکند و گاهی هم بالعکس.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی است که وقتی مصیبت عشق را بر محبوبش میبیند، او را بیرحم و بیعاطفه نمیداند.
هوش مصنوعی: با وجود تمام سیاهدلیهایی که دارد، زلفهای معشوق او دل پرشکستهام را آرام میکند.
هوش مصنوعی: جام من شکست اما حال شیخ خوب است، ولی اگر سنگی بر سر بیفتد و باعث زخم شود، عذاب و مجازات گریزی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: نباید غافل باشی از اینکه هر فردی به اندازه تواناییاش در مشکلات و سختیها آزمایش میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاهی، که قدر او ز ثریا نشان دهد
درگاه او ز گنبد جافی امان دهد
خوارزم شاه عالم و عادل، که خاک را
سم سمند او شرف آسمان دهد
آن شاه شیر دل ، ملک اتسز که عون او
[...]
طبع سگی چو هر کسی از تو نشان دهد
گردون چرا نواله بمن استخوان دهد
میکن تو این سگی که مرا نیز صبر هست
تا روزگار مالش تو قلتبان دهد
بد کن که کار تو ز بدی بد شود همی
[...]
گر دلبرم به یک شکر از لب زبان دهد
مرغ دلم ز شوق به شکرانه جان دهد
میندهد او به جان گرانمایه بوسهای
پنداشتی که بوسه چنین رایگان دهد
چون کس نیافت از دهن تنگ او خبر
[...]
شرح غم تو لذت شادی به جان دهد
شکر لب تو طعم شکر وادهان دهد
طاوس جان به جلوه درآید زخرمی
گر طوطی لبت به حدیثی زبان دهد
شمعی ست چهره تو که هر شب ز نور خویش
[...]
باد سحرگهی به هوای تو جان دهد
آب حیات را، لب لعلت نشان دهد
در بوستان به یاد دهن تو غنچه را
هر دم هزار بوسه صبا بر دهان دهد
ز انسان که عکس ماه دهد حسن روی گل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.