آمد رباب کای شوی بی یار و یاورم
افتادهای به خاک چرا خاک بر سرم
ای عمر گو برو اگر این کشته از رباب
ای مرگ گو بیا اگر این است شوهرم
روزی سیهتر از شب ظلمانیام دمید
تا شد نهان ز چشم فروزنده اخترم
برخیز و بین اسیر حرامی حریم خویش
بیپشت و [بی]پناه و پریشان و مضطرم
مرگ تو را چه چاره توانیم و اقربا
سهل است سلب جامه و تاراج زیورم
بنشین و دیده باز کن آنگه ببین که چون
فرسودهٔ جفای سپاهی ستمگرم
رخصت ز خصم و مهلتم از روزگار کو
کاین خاک و خون ز روی تو با اشک بسترم
دانی به کودکان یتیمت چرا نسوخت
چون تار و پود شمع سراپای پیکرم
بگذاشتم زمانه که رسوایی تو را
گرداند از غرض چو گدایان به هر درم
زادم وفا و راحله مهر، اندهم رفیق
دل محرم طریق و سر توست رهبرم
جان کردمی فدا که رها گردم از بلا
بالله گر این مجاهده بودی میسرم
با ذلت اسیری و آسیب این سپاه
از مرگ خود معالجهای نیست بهترم
کاش از نخست کور و کر از مام زادمی
تا این قضیه نشنوم این فتنه ننگرم
رفتیم و التهاب فراقت ز یاد برد
درد اسیری خود و سودای دخترم
گیسو گشود و سور حسینی حجاز کرد
در هر قطار موی خود این نغمه ساز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعری از یک عاشق است که در آن غم و اندوه عمیق خود را به تصویر میکشد. او احساس تنهایی و بیپناهی میکند و از وضعیت خود و مرگ محبوبش سخن میگوید. شاعر به سختیهای زندگی و جفای زمانه اشاره میکند و از سرنوشت تلخ و فقدان عزیزی مینالد. او خود را در مقابل ستم و ظلم میبیند و حتی از آرزوی مرگ سخن میگوید. در نهایت، شاعر به حسرت و افسوس برای روزهای گذشته و یاد محبوب خود اشاره میکند و از دلتنگی برای فرزندان یتیم و رنجهای خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: رباب (آلت موسیقی) آمد و گفت: ای کسی که بی یار و یاور هستی، چرا به زمین افتادهای و بر سرت خاک میریزی؟
هوش مصنوعی: ای عمر، برو اگر این نینامه کشته میشود، و ای مرگ، بیا اگر این مرد همسر من است.
هوش مصنوعی: یک روزی که بسیار تیره و تارتر از شب بود، به وجودم آمد و باعث شد که ستاره درخشان زندگیام از دیدم پنهان شود.
هوش مصنوعی: بگذار بلند شوم و ببینم که در این وضع، در کهوکجا هستم؛ به دور از حمایت و پناه، در حالتی آشفته و بیچاره به سر میبرم.
هوش مصنوعی: مرگ تو را چه کار میتوانیم بکنیم، نزدیکان! آسان است که لباس و زیورآلاتم را از من بگیرند و غارت کنند.
هوش مصنوعی: بنشین و چشمانت را باز کن، آنگاه ببین که چگونه در اثر ظلم و ستم سپاه ستمگر، فرسوده شدهام.
هوش مصنوعی: اجازهام را از دشمن گرفتم و از روزگار مهلت خواستم تا این خاک و خون را که به خاطر تو بر روی زمین است، با اشکم به زمین بریزم.
هوش مصنوعی: میدانی چرا به کودکان یتیم دل نمیسوزد؟ چون که وجود من مانند شمعی است که تار و پودش به سرعت در حال ذوب شدن است.
هوش مصنوعی: زمانه را رها کردم تا به رسوایی تو بپردازد، مثل گدایانی که به هر در و دیواری میروند.
هوش مصنوعی: من به عشق و وفا به دنیا آمدهام، و راز و مشکلاتم را تنها با رفیقی که به دل نزدیک است در میان میگذارم، و تو به عنوان راهنما و هدایتگر من در این مسیر هستی.
هوش مصنوعی: برای اینکه از مشکلات و رنجها آزاد شوم، حاضر هستم جانم را فدای این کار کنم. ای کاش این تلاش و کوشش برای من میسر میشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر رنج و ذلت اسیری و آسیبهایی که از این سپاه میبینم، احساس میکنم که هیچ درمانی برای مرگ خود بهتر از این نیست.
هوش مصنوعی: کاش از ابتدا نابینا و ناشنوا به دنیا میآمدم تا این ماجرا را نشنوم و به این مشکلات نگاه نکنم.
هوش مصنوعی: رفتیم و همهی نگرانیها و غمهای دوری تو را فراموش کردیم و دیگر به درد تنها بودن خود و آرزوی داشتن دخترم فکر نکردیم.
هوش مصنوعی: او موهایش را باز کرد و با هر دسته از مو، نغمهای دلنشین را خلق کرد که یادآور شادیهای حسینی و جشنهای مذهبی در حجاز بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
. . . ری به . . . ن خر سر خمخانه در برم
تا عاقبت کجا رسد اینکار بنگرم
آن خر سری که شعر سراید بلحن خر
پالیز شاعری را گوید . . . ر خرم
یعنی ز من بجوشد هر شاعری که هست
[...]
تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
جز غم نبود بهره ز چرخ ستمگرم
خون شد دلم در آرزوی آنکه یک نفس
بیخار غم ز گلشن شادی گلی برم
پیموده گشت عمر به پیمانهٔ نفس
[...]
ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم
وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو
وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
از دور تو چه باک که من قطب ثابتم
[...]
هر شب که سر به جیب تحیر فرو برم
ستر فلک بدرم و از سدره بگذرم
اندر بها ز گوهر عالم فزون بود
هر در که من ز بحر تفکر بر آورم
عنقا شوم به مغرب عزلت که آفتاب
[...]
داند جهان که قره عین پیمبرم
شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم
چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
دری پر از عجایب دریا شود به حکم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.