چو ناکام ای سپهسالار ایران
به عقبی رخت از دنیا کشیدی
اموردیگران فرصت ندادت
به فکر کار خویش اکنون فتیدی
ز نار و جنت آنچت گفته بودند
تمامش را به رأی العین دیدی
بر ما بود مشکوک آن سخن ها
کمابیش آنچه صدقش را رسیدی
به تاریخ وفاتت صرف امید
صفایی گفت از غم ها رهیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهای از یک سپهسالار ایرانی است که به ناامیدی و ناکامی دچار شده و در پایان عمرش، به فکر کارهای خود میافتد. او پس از مرگش به تجربیات و حقایق زندگیاش پی میبرد و به آنچه درباره جهنم و بهشت گفته بودند، مواجه میشود. همچنین، او به تاریخ وفاتش، امید و آرامش را پیدا میکند و از غمها رهایی مییابد.
هوش مصنوعی: ای سردار بزرگ ایران، وقتی که به نتیجه نرسیدی و از دنیا رفتی، گویی به عقب بازگشتی.
هوش مصنوعی: به دیگران فرصت نده و به فکر کار خودت باش؛ حالا در شرایطی قرار گرفتی که باید به خودت توجه کنی.
هوش مصنوعی: از آتش و بهشت که دربارهشان به تو گفته بودند، حالا همهی آنها را با چشمان خودت مشاهده کردهای.
هوش مصنوعی: در مورد آن گفتهها که کمی مشکوک به نظر میرسید، بر ما مشخص شد که به هر حال، چیزی از حقیقت آن را متوجه شدهایم.
هوش مصنوعی: در روزی که از دنیا رفتی، تنها امید من به آرامش و شادی بود، زیرا از تمام غمها آزاد شدی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنون کاین بزم دامادی بدیدی
سرود و آفرین هر دو شنیدی
دلم بردی نگارا وارمیدی
جزاکالله خیرا رنج دیدی
به جان چاکرت ار قصد کردی
بحمدالله بدان نهمت رسیدی
خطا گفتم من از عشقت به حکمت
[...]
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
تو در آیینهٔ روی خویش دیدی
تو پنداری سخن از خود شنیدی
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
که ناگه دامن از من درکشیدی
چه افتادت که از من برشکستی؟
چرا یکبارگی از من رمیدی؟
به هر تردامنی رخ مینمایی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.