چو خیرالنسا بیگم افشاند دست
سوی جدهٔ خویش خیرالنسا
ز قید علائق شد آزاد و رفت
ز دار فنا سوی ملک بقا
ز دنیای دون رخت بیرون کشید
به خلد برین رفت و بگرفت جا
طلب کرد سال رحیل از رهی
یکیش از مقیمان بزم عزا
سروشی سرودم که بسرای از او
صفایی صفا یافت دارالصفا
۱۲۶۶ق