گنجور

 
صفایی جندقی

خلفی دیگرم ز مکمن غیب

پای در معرض شهود نهاد

اصدق القائلین چو داده خبر

در نبی از عداوت اولاد

عقل از او آیت امانت دید

نفس از او وعده ی امانت دید

دل ز وی برد بوی ناکامی

دیده از وی کشید نقش مراد

قفل های ملالم از یک سوی

بست بر دل به احتمال عناد

باب های نشاطم از یک سمت

بر رخ آمد فرا به بوی و داد

باری امیدم از خدای ودود

که بهر حالت از صلاح و فساد

در بد و نیک خلق باقی عمر

همه توفیق صبر و شکر دهاد

الغرض از برای مولودش

تا بدانند کی ز مادر زاد

احمدآورد سر میانه ی جمع

وین دو مصرع مرا نمود انشاد

بوالحسن زاده ی صفائی را

جاودان عقل و عمر افزون باد

۱۲۸۹ق

 
 
 
گنج‌نامهٔ حاجی‌جلال
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

[...]

شهید بلخی

گر فراموش کرد خواجه مرا

خویشتن را به رقعه دادم یاد

کودک شیر‌خواره تا نگریست

مادر او را به مهر شیر نداد

فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه