خلفی دیگرم ز مکمن غیب
پای در معرض شهود نهاد
اصدق القائلین چو داده خبر
در نبی از عداوت اولاد
عقل از او آیت امانت دید
نفس از او وعده ی امانت دید
دل ز وی برد بوی ناکامی
دیده از وی کشید نقش مراد
قفل های ملالم از یک سوی
بست بر دل به احتمال عناد
باب های نشاطم از یک سمت
بر رخ آمد فرا به بوی و داد
باری امیدم از خدای ودود
که بهر حالت از صلاح و فساد
در بد و نیک خلق باقی عمر
همه توفیق صبر و شکر دهاد
الغرض از برای مولودش
تا بدانند کی ز مادر زاد
احمدآورد سر میانه ی جمع
وین دو مصرع مرا نمود انشاد
بوالحسن زاده ی صفائی را
جاودان عقل و عمر افزون باد
۱۲۸۹ق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.