تار گیسوی تو برگردن دل سلسله دارم
کی تن اندر پی هر سلسله مویی یله دارم
روزگاری است که در رهگذر صدق و ارادت
جان و تن بهر نثار قدمت یکدله دارم
سعی سودی نکند ورنه من از راه امانی
پای دل در طلب دوست پر از آبله دارم
وعده ی وصل به تأخیر مینداز خدا را
تاب کو صبرکجا من چو تو کی حوصله دارم
پاس پیمان وفای تو مرا بند زبان شد
ورنه از دست جفای تو هزاران گله دارم
بی رخت روز مرا تیره تر از طره ی خود بین
گرچه شب ز آتش دل مصطبه پر مشعله دارم
از میانت که نشد هیچ کس آگه به حقیقت
با تو باریک تر از موی بسی مسئله دارم
از کجا گوش کنم موعظه پیر خرد را
منکه چون عشق جوان بخت یکی عاقله دارم
تا چه حاصل بود آخر سفر عشق بتان را
منکه زادم همه خوف است و رجا راحله دارم
بوکز آن یار سفر کرده رسد پیک و پیامی
چشم حسرت گه و بی گه به ره قافله دارم
خامه ی خویش به زرگیرم از این چامه صفایی
بوسه ای گر ز دو لعل شکرینش صله دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.