گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

ز دل یک ناله در دام تو ای صیاد نشنیدم

اسیری در گرفتاری چنین آزاد نشنیدم

به دور لعلت ای خسرو چو بینم شور مشتاقان

عجب دارم که یک شیرین و صد فرهاد نشنیدم

چه خوب آموخت خال از غمزدگانت طرز خون ریزی

مگو دیگر که یک شاگرد و صد استاد نشنیدم

به جز چشمت که با مژگان مرا شریان گشود از دل

ز صد نشتر فزون در دست یک فصاد نشنیدم

مهی از جنس مردم مهر منظر مشتری سیما

پری پیکر ملک پرور دو حوری زاد نشنیدم

سراپا نقش بستت صانع از جان ورنه من هرگز

چنین صورتگری از خامه ی ایجاد نشنیدم

جز آن کآباد غم وز باده ی عشقت خرابستی

دلی خرم درین دیر خراب آباد نشنیدم

صفایی منعم از افغان مکن هنگام جان بازی

به بالینم چرا فرمود اگر فریاد نشنیدم