گنجور

 
صفایی جندقی

در این انجام عمر و آخر کار

بحمداله که آمد کوکبم یار

به دست آمد مرا زیبا نگاری

نگای مهر پرورد وفادار

وفای جوی وفا سنج و وفا فهم

وفا دان و وفا کیش و وفا کار

بهر تاب و تبم دلخواه و دلجوی

بهر درد و غمم دلبند و دلدار

مرا درکارها همراه و همدم

مرا در رنج ها انباز و غم خوار

به کین سازی و قهرش سست پیوند

به دل سوزی و مهرش عهد ستوار

نکو روی و نکو رای و نکو خوی

نکو دید و نکو گفت و نکوکار

شکرخای و شکر خوی و شکر خند

شکر بخش و شکر بیز و شکربار

نه چون دیگر بتان بی باک و مغرور

نه چون دیگر شهان خونریز وخونخوار

نه قهر آویز بی مهری جفا جو

نه کین انگیز بی رحمی دلازار

مرا با زندگی زیبد صفایی

بمیرم در رهش هر لحظه صد بار