سحرگهان که صبا نافه گستری می کرد
به باغ گل ز غمت پیرهن دری می کرد
به بوی موی تو سنبل به خویش می پیچید
به شوق روی تو بلبل سخنوری میکرد
هوا به رنگرزی درچمن چو بر می خاست
غمت به روی من آغاز زرگری میکرد
بدان امید که گردد بهای خاک درت
رخم مقابله با زر جعفری می کرد
توخود به دست کرامت ز پای بنشستی
وگرنه سرو کجا با توهمسری می کرد
نظر بدو توخود انداختی وگرنه کجا
به چشم شوخ تو نرگس برابری میکرد
صفایی از همه خیل خط فروشان کاش
خودی ز روی صفا از ریا بری می کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلاف عادت اگر چرخ یاوری می کرد
به خاک کوی توام بخت رهبری می کرد
سری به پای تو چون خاک سودن روزی
شبی ستاره اگر ترک بدسری می کرد
عنایت تو ز حد درگذشت ورنه چه چیز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.