[تیر] ماهت فصل نوروزی کند
بوریاباف تو زردوزی کند
روز مهرت عالم آرا می شود
شب نجومت مشعل افروزی کند
گر بگیری دست هر گم گشته ای
گمرهان را او قلاوزی کند
گر سگی را بر در خود ره دهی
او ز یمن همتت یوزی کند
عشق را با عقل در یک دل مکن
شیر را روبه بدآموزی کند
درد می خواهد که پرسد خاطرم
داغ می خواهد که دلسوزی کند
ای سعیدا هر چه می خواهی از او
او ز خوان همتش روزی کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ره نمیداند قلاووزی کند
جان زشت او جهانسوزی کند
خواست تا حق رحمت اندوزی کند
مجرمان را عذرآموزی کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.