سفر هوشوران زود تمامی دارد
باده کم نشئه چو افتد رگ خامی دارد
بادهٔ عشق بنوشید و مترسید که این
نه شرابی است که تا حشر تمامی دارد
زلف چون بند کند پای دلی در زنجیر
زینهارش که بگویید گرامی دارد
از برای مدد قافیه و حسن ردیف
هر زمان عرض به جامی و نظامی دارد
چه بلاها که سعیدا نکشیده است از او
باز در خدمت او قصد غلامی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد
شانه با هر شکن زلف تو دامی دارد
عمرها رفت ز وارستگی و می سوزم
تب واسوختگی طرفه دوامی دارد
آن که در بزم نه ساقی و نه جامی دارد
نیست بی عیش ولی عیش حرامی دارد
آن که می، نوشد از آن لعل لب ساقی ما،
نوش بادش که عجب شرب مدامی دارد
باد می آید و چون می زدگان عربده جوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.