گنجور

 
صائب

دام امید در ره ایام بسته‌ایم

در رهگذار سیل ز خس دام بسته‌ایم

بر دست روزگار روان است حکم ما

تا لب ز گفتگو چو لب جام بسته‌ایم

عشق آن حریف نیست که صید زبون کند

خود را به زور بر قفس و دام بسته‌ایم

 
 
 
ربات تلگرامی عود
امیر شاهی

ما دل به چین زلف دلارام بسته‌ایم

در باده لبش طمع خام بسته‌ایم

آخر توان به کعبه کویش طواف کرد

چون عزم جزم کرده و احرام بسته‌ایم

دعوی زهد کرده به دوران حسن او

[...]

شاهدی

تا دل به قید زلف دل‌آرام بسته‌ایم

بر دیده خواب و بر جگر آرام بسته‌ایم

سودای یار در سر و سر در کمند زلف

این عقده بین که ما به سرانجام بسته‌ایم

ما از مقام صدق سر کویش از صفا

[...]

صائب تبریزی

عمری است ما لب از طمع خام بسته‌ایم

از صبر سنگ بر دل ناکام بسته‌ایم

مینای باده با رگ گردن مطیع ماست

تا لب ز گفتگو چو لب جام بسته‌ایم

از شکرست بستر و بالین ما چو مغز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه