گنجور

 
صائب تبریزی

اهل معنی را تماشا مانع جمعیت است

حلقه چشمی که شد حیران، کمند وحدت است

عالم بی انقلابی هست اگر زیر فلک

پیش ارباب نظر دارالامان حیرت است

از پریشان گردی نظاره دل صد پاره است

جمع چون گردد نگه، شیرازه جمعیت است

گوشه گیری می کند روشن دل تاریک را

حاصل بیهوده گردی ها غبار کلفت است

در شکارستان دنیا آنچه می باید گفت

شاهباز دیده روشندلان را، عبرت است

حلقه دامی که باشد خوردن دل دانه اش

پیش ارباب بصیرت حلقه جمعیت است

تیغ لنگردار باشد بر سر آزادگان

سایه بال هما هر چند چتر دولت است

نعمتی کز شکر عاجز می کند گفتار را

در جهان آفرینش، صحت و امنیت است

پیش ازان کز طبل رحلت دست و پا را گم کنی

زاد راهی جمع کن ای بی خبر تا فرصت است

از بهار نوجوانی آنچه بر جا مانده است

در بساط من همین خواب گران غفلت است

خانه بردوشی علاج سیل آفت می کند

وعده گاه مردم بیکار کنج عزلت است

ناخن و منقار شاهین از کجی گیرا بود

رشوت از مردم گرفتن بر کجی ها حجت است

کاروان را گرچه در دنبال می‌باشد غبار

گرد خواری پیش خیز کاروان عزت است

شکوه هر کس می کند صائب ز درد و داغ عشق

مشت خاکی بر دهانش زن که کافر نعمت است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۹۶۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کمال خجندی

داغ عشقت بر رخ جانها نشان دولت است

هر که محروم است ازین دولت سزای محنت است

گر بلا افزون فرستی من بدین نعمت هنوز

شکر می گویم که در شکرت مزید نعمت است

از بزرگی گر سگ خود خوانیم که گه رواست

[...]

ناصر بخارایی

عشق تو دُرٌی ست کان را جان عاشق قیمت است

هر که نتوانست دادن قیمتش بی همت است

می‌کنم بی منتی جان را نثار روی دوست

گر قبول افتد ترا بر جان من صد منت است

تو سهیلی، تا کجا تابی و کی طالع شوی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصر بخارایی
نسیمی

گر مرا پیش سگانش نیست عزت، دور نیست

حرمت هرکس عزیز من بقدر عزت است

گر پریشان شد دل از زلفش نسیمی! دور نیست

زان که در هریک پریشانیش صد جمعیت است

اهلی شیرازی

این همایون خیمه یارب روضه‌ای از جنت است

یا نموداری مگر از کار گاه قدرت است

همچو طاوس فلک در جلوه حسن است از آن

سایه گستر بر زمین همچون همای دولت است

بر زمین هر سو بصد میخ و طنابش بسته اند

[...]

فضولی

گفت احمد حیدر است از من چو هارون از کلیم

این بیان شرک امر و کمال عزت است

ای که می گویی علی را در نبوت نیست دخل

مشرک امر نبوت نیست حفظ ملت است

شهرتی دارد که چون می رفت از دنیا رسول

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فضولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه