غنچهسان پر گل اگر خواهی دهانِ خویش را
پرهٔ قفلِ خموشی کن زبانِ خویش را
کاروانگاهِ حوادث جای خوابِ امن نیست
در رهِ سیلِ خطر مگشا میانِ خویش را
چون شرر بشمر به دامانِ عدم، آسوده شو
در گره تا چند داری نقدِ جانِ خویش را
برنمیآیی به زخمِ آسیایِ آسمان
نرم کن زنهار چون مغز استخوانِ خویش را
مرگ را بر خود گوارا کن در ایامِ حیات
در بهاران بگذران فصلِ خزانِ خویش را
هر سرِ موی تو از غفلت به راهی میرود
جمع کن پیش از گذشتن کاروانِ خویش را
وحشیِ فرصت چو تیر از شَست بیرون جسته است
تا تو زه میسازی ای غافل کمانِ خویش را
چاهِ صحرایِ طلب از نقشِ پا افزونتر است
زینهار از کف مده صائب عنانِ خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به انسان توصیه میکند که با احتیاط و دقت بیشتری به زندگی بپردازد. شاعر به ما میگوید که در زندگی خطرات و حوادث زیادی وجود دارد و باید از خاموشی و بیعملی خارج شویم. به جای غفلت و انتظار برای بروز مشکلات، باید اقدام کنیم و درک کنیم که مرگ بخشی از زندگی است که باید با آن آشتی کنیم. همچنین، از فرصتها استفاده کنیم و قبل از گذشت زمان، به کارهای مهم خود بپردازیم؛ چرا که زمان به سرعت میگذرد و باید هر لحظه را ارزشمند بشماریم. این شعر در کل به هوشیاری و آمادگی در برابر چالشهای زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند یک غنچهی پر از گل باشی، باید دهانت را با سکوتی محکم ببندی و زبانت را از سخن گفتن بازداری.
هوش مصنوعی: در این دنیا، جایی برای آرامش و امنیت وجود ندارد و نباید با خطرات و چالشهای زندگی به راحتی کنار آمد. باید با احتیاط و هوشیاری حرکت کنیم و از مواجهه با خطرات خودداری کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که آتش و تلاطم زندگی به سراغت میآید و تو را به دردسر میاندازد، بهتر است آرامش خود را حفظ کنی و نترسی؛ چرا که نهایتاً نمیتوانی دائماً بر نگرانیهای خود ادامه دهی. ارزش زندگیات را به خاطر چیزهای زودگذر و موقتی از دست نده.
هوش مصنوعی: نمیتوانی از دردهایی که زندگی به تو میزنند فرار کنی، پس تلاش کن تا با آرامش و حکمت با آنها کنار بیایی و مانند مغز استخوانات به عمق وجودت بپردازی.
هوش مصنوعی: زندگی را طوری سپری کن که مرگ را بر خود آسان بپنداری و در ایام جوانی و شکوفایی، به خوبی فصل پاییز زندگیات را سپری کنی.
هوش مصنوعی: هر کدام از موهای تو به نوعی از غفلت و بیتوجهی جدا میشوند، پس پیش از آنکه کاروان زندگیات از دست برود، آنها را جمع کن.
هوش مصنوعی: زمانی که فرصت به سرعت و بیرحمی از دست میرود، تو هنوز غافل هستی و در حال ساختن ابزارهای خودت هستی. باید مراقب باشی که این فرصت به راحتی از دست نرود.
هوش مصنوعی: در جستجوی خواستهها و آرزوهایت، نباید به دنبال نشانهها و آثار بگردی، زیرا ممکن است تو را از مسیر درست دور کند. مراقب باش کنترل خود را از دست ندهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من که خواهم محو از عالم نشان خویش را
چون نشان تیر سازم استخوان خویش را
کاش وقت آمدن واقف ز رفتن می شدم
تا چو نی در خاک می بستم میان خویش را
تیغ نتواند شدن انگشت پیش حرف من
[...]
کی به دل آرم خیال آشیان خویش را
کز قفس بیرون نمی خواهم فغان خویش را
همچو مجنون ناتوانی از کجا، عشق از کجا
یافت در صحرا مگر دیوانه جان خویش را؟!
در گلستان محبت، عاقبت چون فاخته
[...]
مهربانی ها نمودم دوستان خویش را
باز با مدح و ثنا کردم زبان خویش را
چون قلم گویم من اکنون داستان خویش را
خاک پای هر یک از همصحبتان خویش را
چون قلم روزی که میبستم میان خویش را
وقف شرح دوستی کردم زبان خویش را
گر به خود میداشتم دست تسلط در جهان
نوبت اول نمیدادم امان خویش را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.