آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما
رنگی درین بهار نیامد به روی ما
چون موجه سراب اسیر کشاکشیم
هر چند متصل به محیط است جوی ما
باد مراد کشتی ما زور باده است
بر دوش خلق بار نگردد سبوی ما
دریا به سعی، گرد یتیمی ز ما نبرد
آب گهر چگونه دهد شستشوی ما؟
در آفتاب عشق که شد موم سنگها
خام است همچنان ثمر آرزوی ما
موی سفید هیچ کم از جوی شیر نیست
در کام آرزوی دل طفل خوی ما
ما چون نسیم خدمت آن زلف کرده ایم
گلها کنند پاره گریبان ز بوی ما
از خویش رفته را نتوان نقش پای یافت
رحم است بر کسی که کند جستجوی ما
صائب به آب خلق نداریم احتیاج
از اشک خود چو شمع بود آب جوی ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس ناامیدی و سردی را در فصل خزان منتقل میکند. او به عدم تغییر و رنگ در زندگیاش اشاره دارد و احساس میکند که همچنان در سختیها و ناملایمات دست و پا میزند. کشتی زندگیاش در طوفان مشکلات، وابسته به امیدی است که به باده و عشق دارد. او به حسرت آرزوها و پوچی آنها میپردازد و از عدم موفقیت در دستیابی به رویاهایش گله میکند. در نهایت، شاعر بر این موضوع تأکید میکند که اشکهایش خود، به مانند نوری در تاریکی، میتواند جاری باشد و این نشان دهنده درونیترین دردها و مسائل روانی اوست.
هوش مصنوعی: خزان آمد و گلوی ما از شراب رنگی نگرفت، در این بهار نیز بر چهره ما نشانهای نیامد.
هوش مصنوعی: مانند سرابی که در امواج و تلاطمات گرفتار شده است، هرچند جوی ما به محیطی پیوسته است، ولی ما هنوز در کشاکش و ناآرامی زندگی به سر میبریم.
هوش مصنوعی: باد، نیرویی است که کشتی ما را به جلو میبرد و قدرت شراب بر دوش مردم باعث میشود که بار سنگین نداشته باشیم.
هوش مصنوعی: دریا تلاش میکند تا از ما یتیم نگیرد، اما چطور میتواند ما را پاک کند در حالی که ما همچنان با 부족هایی روبرو هستیم؟
هوش مصنوعی: در نور و گرمای عشق، موم نرم و قابل تغییر میشود، در حالی که سنگها همچنان سخت و بیتحمل باقی میمانند. این حالت نشاندهنده این است که آرزوهای ما همچنان مانند میوهای ناپخته و نرسیده باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: موهای سفید هیچ تفاوتی با شیر پاک و گوارا ندارد در دهان آرزوهای دل کودک ما.
هوش مصنوعی: ما مانند نسیمی هستیم که در خدمت آن زلف زیبا قرار داریم و به همین خاطر گلها به خاطر عطر ما، دچار عشق و دلتنگی میشوند و پیراهن خود را از برای ما پاره میکنند.
هوش مصنوعی: کسی که از خود رفته و در جستجوی ماست، نباید انتظار داشته باشد که آثاری از او باقی بماند، زیرا اگر او را هنوز پیدا نکردهایم، باید به حال او رحم کنیم.
هوش مصنوعی: ما برای سیراب کردن دل خود به آب دیگران نیازی نداریم، زیرا احساسات و اشکهای خودمان به اندازهای هستند که میتوانند مثل آب روان زندگی ما را تأمین کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما
ای ماهروی شرم نداری ز روی ما؟
نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی
با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما
جستی و یافتی دگری بر مراد دل
[...]
یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما
باشد که بشکفد گل دولت بروی ما
ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت
رنگی برآورد چمن آرزوی ما
سر رشته گم مکن که ز عهد ازل تورا
[...]
هرگز نبرد خاطر خوش ره به سوی ما
از باده تر نکرد گلویی سبوی ما
بینم در آینه اگر از بخت واژگون
تمثال نیز روی نتابد ز روی ما
چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما
در سجده خاک شد سر تسلیم خوی ما
بیهوده همچو موج زبان برنمیکشیم
لبریز خامشیست چوگوهر سبوی ما
ای وهم عقده بر دل آزاد ما مبند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.