از فغان شد سرگرانی بیش آن طناز را
نالهٔ عاشق بود افسانه خوابِ ناز را
از ریاضت دامنِ مقصود میآید به چنگ
گوشمال آخر شود دستِ نوازش ساز را
از زبانبازی سخنچین را زبان گردد دراز
میشود مُهرِ دهن، شمع از خموشی گاز را
میگشاید بالِ شهرت ناله در کنجِ قفس
میکند خسپوشِ گلشن شعلهٔ آواز را
صفحهٔ ننوشته را از حرفگیران باک نیست
بستنِ لب میشود مُهرِ دهن غمّاز را
میزند ناخن به دل هرچند هر سازی که هست
دستِ دیگر در خراشِ دل بود آواز را
از نظربستن ز دنیا، رغبتِ زاهد فزود
حرصِ صید از چشمبستن بیش گردد باز را
لفظِ نازک، حسنِ معنی را دوبالا میکند
شیشهٔ شیراز میباید میِ شیراز را
از خودآرایی سبکپروازی از طاوس رفت
گشت رنگینی حنای بال و پر پرواز را
تیرِ روی ترکش از خون بیش روزی میخورد
میرسد از چرخ زحمت بیشتر ممتاز را
بوی گل را برگ نتواند ز جولان بازداشت
چون کنم صائب نهان در پردهٔ دل راز را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را
شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را
پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست
مردم بیامتیاز و عاشق ممتاز را
صید بندانت مبادا طعن نادانی زنند
[...]
شد غرورِ حسن از خط بیش آن طناز را
بوی این ریحان گرانتر کرد خوابِ ناز را
انتظارِ صید دارد زاهدان را گوشهگیر
نیست از سیری، ز دنیا چشمبستن باز را
در هوای رستگاری نیست بالافشانیم
[...]
بس که شد مرغ نگاهم بی گل رویت ضعیف
برنمی تابد ز سستی تهمت پرواز را
ساقیا ته جرعه ای در کاسه طنبور کن
تا کند از پرده بیرون نغمه های راز را
پنجه میبازد خرد آن دست چوگانباز را
دست میبوسد هنر آن شست تیرانداز را
مرکبش را مست نازی گفتهام کز هر خرام
در جلو میافکند چابکوشان ناز را
بلهوس را رام با خود کرد پُر بیعزّتیست
[...]
حادیا خیز و بلند آهنگ کن آواز را
آر در رقص از نوای جانفزا جمّاز را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.