گنجور

 
صائب تبریزی

پا به ادب نه که زخم خار نیابی

بار به دلها منه که بار نیابی

تا به جگر نشکنی هزار تمنا

سینه ریش و دل فگار نیابی

تا نفس خویش را شمرده نسازی

در دل خود عیش بی شمار نیابی

تا نکنی از غذا به خاک قناعت

ره به سر گنج همچو مار نیابی

تا نخورد کشتی تو سیلی طوفان

ذوق هم آغوشی کنار نیابی

تا نکنی چون کلیم داغ زبان را

راه سخن پیش کردگار نیابی

تا به سر بی کسان چو شمع نسوزی

شمع پس از مرگ بر مزار نیابی

تا نرسانی به آب، خانه تن را

راه برون شد ازین حصار نیابی

گرد تعلق ز خویش تا نفشانی

آینه روح بی غبار نیابی

راه فنا طی نمی شود به رعونت

پایه منصور را ز دار نیابی

روی چو زر کار را چو زر کند اینجا

برگ نگردیده زرد، بار نیابی

پرتو قهر حق است طاعت بی ذوق

کار مکن تا نشاط کار نیابی

مشت غباری است جسم، روح سوارش

آه درین گرد اگر سوار نیابی

کشتی عزم تو سخت سست عنان است

ترسم ازین بحر خون گذار نیابی

سایه بال هماست دولت دنیا

سایه به یک جای پایدار نیابی

خیز و شکاری بکن که در دو سه جولان

گردی ازین دشت پرشکار نیابی

تا نکنی ترک اعتبار چو صائب

در نظر عشق اعتبار نیابی

 
 
 
خاقانی

اهل دلی ز اهل روزگار نیابی

انس طلب چون کنی که یار نیابی

گر دگری ز اتفاق هم‌نفسی یافت

چون تو بجوئی به اختیار نیابی

خوش نفسی نیست بی‌گرانی کامروز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
عطار

گر تو نسیمی ز زلف یار نیابی

تا به ابد رد شوی و بار نیابی

یک دم اگر بوی زلف او به تو آید

گنج حقیقت کم از هزار نیابی

لیک اگر بنگری به حلقهٔ زلفش

[...]

فیاض لاهیجی

دعوت عشق است اینکه بار نیابی

عزّت عشق اینکه اعتبار نیابی

تا به کف عشق، بی‌هراس چو منصور

سر ننهی، پای تختِ دار نیابی

لنگر کشتیِّ دل، شکستن کشتی است

[...]

حزین لاهیجی

تا شکن از دور روزگار نیابی

بار، در آن زلف تابدار نیابی

تا نظر از کاینات، بازنگیری

نشئهٔ آن چشم پرخمار نیابی

تا ندهی سینه را به داغ محبّت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه