ای شمع طور از آتش حسنت زبانهای
عالم به دور زلف تو زنجیرخانهای
شد سبز و خوشه کرد و به خرمن کشید رخت
زین بیشتر چگونه کند سعی، دانهای؟
از هر ستاره چشم بدی در کمین ماست
با صدهزار تیر چه سازد نشانهای؟
چون سر برون برد به سلامت سپند ما؟
زین بحر آتشین که ندارد کرانهای
چون باد صبح رزق من از بوی گل بود
مرغ قفس نیم که بسازم به دانهای
عاشق کسی بود که درین دشت آتشین
پروانهوار خوش نکند آشیانهای
ناف مرا به نغمهٔ عشرت بریدهاند
چون نی نمیزنم نفس بیترانهای
صائب فسردهایم، بیا در میان فکن
از قول مولوی غزل عاشقانهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبه یک معشوق میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات و تصاویری زیبا، عشق و دلبستگی خود را به معشوق بیان میکند. او معشوق را همچون شمعی درخشان و زنجیر کننده دلها میداند و به تأثیر او بر جهان اطرافش اشاره میکند. در ادامه، شاعر از چالشها و سختیهای عشق سخن میگوید و به نشانههای زیبا و خطراتی که در راه عشق وجود دارد، اشاره میکند. او همچنین به آرزوهای ناکام و حسرت خود در عشق اشاره میکند و در نهایت، از مولوی الهام میگیرد تا عمق احساساتش را بهتر بیان کند.
هوش مصنوعی: ای شمع طور، زیبایی تو همچون شعلهای درخشان است که همه جا را روشن کرده و گرما میبخشد. دنیا به دور زلفهای تو همچون زنجیرهایی است که به آنها وابسته و اسیرند.
هوش مصنوعی: او به درخت سبز شکوفه میدهد و خوشههایش را گل میکند. حالا از او چه توقعی داریم که برای دانهای بیشتر تلاش کند؟
هوش مصنوعی: هر ستارهای ممکن است برای ما خطراتی داشته باشد و با وجود هزاران تیر، نمیتوانیم به راحتی نشانهگیری کنیم یا از آسیبها در امان بمانیم.
هوش مصنوعی: زمانی که سپند ما به سلامت از این دریا بیرون بیاید، در حالی که این دریا از آتش است و پایانناپذیر به نظر میرسد؟
هوش مصنوعی: با شروع صبح، روزی من از عطر گلها جاری میشود. من مانند پرندهای در قفس نیستم که برای زنده ماندن به دانهای وابسته باشم.
هوش مصنوعی: عاشق کسی است که در این دشت داغ و سوزان، مانند پروانه نمیتواند جایی برای خود بسازد و آرام بگیرد.
هوش مصنوعی: من را با آهنگ شادی از هم جدا کردهاند؛ به همین دلیل، مانند نی نمیتوانم سرود عشق را سر دهم و نفس بیصدا میزنم.
هوش مصنوعی: ما در حالتی از سردی و بیحالی به سر میبریم، بیا و عشق و شور را به زندگیمان برگردان، همانطور که مولوی در اشعار عاشقانهاش بیان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دو بیت 4 و 6 در خوانش وجود ندارد
انصاف دادهام که به خوبی یگانهای
واندر جهان به حیله و افسون فسانهای
پاکیزهتر ز غنچه گل بر بنفشهای
پوشیدهتر ز دانه در در خزانهای
شاخی است دلبری که تو آن را شکوفهای
[...]
ای از جمال حسن تو عالم نشانهای
مقصود حسن توست و دگرها بهانهای
نقاش را اگر ز جمال تو قبله نیست
مقصود او چه بود ز نقشی و خانهای
ای صد هزار شمع نشسته بدین امید
[...]
هرروز کآفتاب برآرد زبانهای
بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانهای
نظاره بر رخ تو کنم گر ببینمت
باری ز چاوشان بخورم تازیانهای
از دوستی تو به سر کوی تو نماند
[...]
در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای
حاجی چه التفات نمودی به خانهای؟
مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟
تا در میان دام نبینند دانهای
بویی ز وصل اگر به مشامش نمیرسید
[...]
مرغ دلم به زلف تو تا ساخت خانهای
یکباره کرد از من مسکین کرانهای
مرغ از برای دانه فتد در کمند شوق
زلفش کمند دل شد و آن خال دانهای
دل بستد از دو دستم و در پای غم فکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.