گنجور

 
مولانا

ای از جمال حسن تو عالم نشانه‌ای

مقصود حسن توست و دگرها بهانه‌ای

نقاش را اگر ز جمال تو قبله نیست

مقصود او چه بود ز نقشی و خانه‌ای

ای صد هزار شمع نشسته بدین امید

گرد تنور عشق تو بهر زبانه‌ای

ای حلقه‌های زلف خوشت طوق حلق ما

سازید مرغ روح در آن حلقه لانه‌ای

گویی میان مجلس آن شاه کی رسم

نی آن کرانه دارد و نی این میانه‌ای

این داد کیست مفخر تبریز شمس دین

زان دولتی که داد درختی ز دانه‌ای

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجیرالدین بیلقانی

انصاف داده‌ام که به خوبی یگانه‌ای

واندر جهان به حیله و افسون فسانه‌ای

پاکیزه‌تر ز غنچه گل بر بنفشه‌ای

پوشیده‌تر ز دانه در در خزانه‌ای

شاخی است دلبری که تو آن را شکوفه‌ای

[...]

مولانا

ای عشق کز قدیم تو با ما یگانه‌ای

یک یک بگو تو راز چو از عین خانه‌ای

از بیم آتش تو زبان را ببسته‌ایم

تا خود چه آتشی تو و یا چه زبانه‌ای

هر دم خرابیی است ز تو شهر عقل را

[...]

امیرخسرو دهلوی

هرروز کآفتاب برآرد زبانه‌ای

بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانه‌ای

نظاره بر رخ تو کنم گر ببینمت

باری ز چاوشان بخورم تازیانه‌ای

از دوستی تو به سر کوی تو نماند

[...]

اوحدی

در کعبه گر ز دوست نبودی نشانه‌ای

حاجی چه التفات نمودی به خانه‌ای؟

مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟

تا در میان دام نبینند دانه‌ای

بویی ز وصل اگر به مشامش نمی‌رسید

[...]

جهان ملک خاتون

مرغ دلم به زلف تو تا ساخت خانه‌ای

یکباره کرد از من مسکین کرانه‌ای

مرغ از برای دانه فتد در کمند شوق

زلفش کمند دل شد و آن خال دانه‌ای

دل بستد از دو دستم و در پای غم فکند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه