برون نیامده از خویشتن سفر نکنی
ز خویش تا نبری راه عشق سرنکنی
کنون که بال و پری هست مرغ جانت را
چرا ز بیضه افلاک سر بدر نکنی؟
چو قطره سر به کف دست ابر تا ننهی
هوای صحبت این بحر پرخطر نکنی
ترا چو آبله از خار بشکفد صد گل
اگر ملاحظه از زخم نیشتر نکنی
چو آفتاب به گرد جهان برآمده گیر
به هیچ جا نرسی تا ز خود سفر نکنی
ترا که برگ سفر هست همچو شبنم گل
چرا ز روزن خورشید سر بدر نکنی؟
بس است شوق طلب خضر راه گرمروان
سراغ راه و تمنای راهبر نکنی
کمند وحدت گرداب موجه خطرست
درین محیط ز سرگشتگی حذر نکنی
گره ز کار تو چون غنچه وا شود به دمی
اگر تو جز در دل رو به هیچ در نکنی
در آفتاب قیامت دلیر نتوان دید
به داغ سینه مجروح ما نظر نکنی
نداده آینه خویش را جلا صائب
چو آفتاب سر از جیب صبح برنکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مفهوم سفر درونی و جستجوی عشق پرداخته است. شاعر با تأکید بر این نکته که برای رسیدن به عشق و حقیقت باید از خود عبور کنیم، اشاره میکند که تا زمانی که از خود بیرون نآییم و درک عمیقتری از وجودمان نداشته باشیم، نمیتوانیم به اهداف والاتری دست یابیم. او وضعیتهای مختلفی را با تشبیهات زیبا توصیف میکند و از خواننده میخواهد که جسارت ریسک کردن و کاوش در دل خود را داشته باشد. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که برای رسیدن به روشنی و حقیقت، نیاز است که از محدودیتهای خود عبور کنیم و به عمق هستی نگاهی تازه بیندازیم.
هوش مصنوعی: اگر از وجود خود بیرون نروی و سفری به درونت نکنی، نمیتوانی راه عشق را پیدا کنی و به عمق آن دست یابی.
هوش مصنوعی: حال که تو پر و بالی داری، چرا از محدودیتهای آسمانی خود خارج نمیشوی و به سوی آسمان پرواز نمیکنی؟
هوش مصنوعی: مثل قطرهای که بر کف دست ابر است، اگر نتوانی هوای همراهی با این دریاچه پرخطر را تحمل کنی، بهتر است آن را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند آبله از خارها رشد کنی، با وجود اینکه صد گل به وجود میآید، اما باید از زخمهایی که درد میآورند بگذری و توجهی به آنها نکنی.
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب به دور دنیا تابیده است، هیچ جا نمیتوانی به مقصد برسی مگر اینکه از خودت فاصله بگیری و سفر را آغاز کنی.
هوش مصنوعی: تو که مانند شبنم بر روی گل هستی و سفر را آغاز کردهای، چرا از نور خورشید و روشنایی روز بهرهمند نمیشوی و به بیرون نمیروی؟
هوش مصنوعی: کافی است که به دنبال دانایی و راهنمایی باشی، اما اگر به دنبال هدایت نمیروی، تنها شوق و اشتیاق کمکی به تو نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، آشفتگی و خطر وجود دارد و اگر در دامی که به نام وحدت و یکدلی است گرفتار شوی، ممکن است دچار مشکلات زیادی شوی. بنابراین باید مراقب و هوشیار باشی و از گمراهی پرهیز کنی.
هوش مصنوعی: اگر مشکل تو مانند غنچهای که باز میشود، به راحتی حل شود، فقط اگر در دل به چیزی غیر از عشق فکر نکنی.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، نمیتوان دلیران را در آفتاب یافت؛ زیرا نمیتوانی به دلتنگی و دردِ سینهی مجروح ما نگاه کنی.
هوش مصنوعی: اگر آینه خود را جلا ندهی و به نمایش نگذاری، مانند خورشیدی نخواهی بود که از دل صبح سر برآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی
وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی
ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی
[...]
تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی
به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی
بیا که از غم هجرت به جان رسید دلم
به شرط آنکه ز پیشم دگر سفر نکنی
به لطف بنده نواز تو چشم آن دارم
[...]
چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟
چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟
رسید جان بلبم، چون زیم اگر نرسی؟
هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟
چو ماه عید بسالی اگر شوی طالع
[...]
چرا به سلسله زلف او نظر نکنی؟
چرا به عالم بی منتها سفر نکنی؟
شب دراز کمند غزال مقصودست
چرا به آه شب خود درازتر نکنی؟
اگر تو آدمیی وز نژاد دیو نه ای
[...]
دلا معاونت اشک پرده در نکنی
ز راز خود همه آفاق را خبر نکنی
به عمد پرده ز کارم برافکنی تا کی
بس است سعی به رسواییم دگر نکنی
به خاک این درم الفت گرفته سر همه عمر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.