بر این مباش که خون در دل نیاز کنی
به قدر مرتبه حسن خویش ناز کنی
خوش است غارت دل ها، ولی نه چندانی
که عمر جلوه خود صرف ترکتاز کنی
نهایتش گرهی چند وا کند از زلف
ز دست کوته ما چند احتراز کنی؟
نظر به جانب من کن که چند روز دگر
غبار خط نگذارد که چشم باز کنی
وفا جبلی خوبان نمی شود صائب
چه لازم است سخن را عبث دراز کنی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به هشدار میپردازد که نباید به احساسات دیگران بیتوجهی کرد و به خودخواهی و ناز بر خویشتن پرداخته شود. او به زیباییهای عشق و غارت دلها اشاره میکند، اما تأکید میکند که باید در این کار زیادهروی نکرد. همچنین بر اهمیت نگاه و توجه به محبوب اشاره میکند، چرا که ممکن است زمان زیادی نگذرد و فرصتها از دست برود. در نهایت، شاعر بیان میکند که وفای واقعی از خوبان انتظار نمیرود و نباید سخن را بیهوده طولانی کرد.
هوش مصنوعی: چنین نباش که به خاطر دلخوری، در دل خود غمگین باشی و از طرفی در برابر دیگران خود را با وقار و ناز نشان دهی.
هوش مصنوعی: دلها را دزدیدن لذتبخش است، اما نه به اندازهای که عمر خود را صرف فریب دادن دیگران کنی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شاید با تلاش و کوشش ما، تنها تعداد کمی از مسائل یا مشکلات حل شود. در واقع، بهتر است از مواجهه با بعضی دشواریها یا رفتارهای دیگران پرهیز کنیم، زیرا در نهایت، ظرفیت ما برای حل آنها محدود است.
هوش مصنوعی: به من توجه کن، چرا که مدت زیادی نمیگذرد که چشمانت نمیتوانند خط من را ببینند.
هوش مصنوعی: وفا و پایبندی در ذات افراد نیکوکار نیست، صائب. چه نیازی به طولانی کردن بیمورد سخن است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با تو خصم شود سفله ای نه از خرد است
که در خصومت او مکر و حیله ساز کنی
هزار حیله توان ساخت وز همه آن به
که هم ز صلح و هم از جنگش احتراز کنی
ز روی ناز و حیا منعم از نیاز کنی
نیازمند توام، گر هزار ناز کنی
گهی که جانب احباب چشم باز کنی
بهر نیاز که بینی هزار ناز کنی
همیشه باز کنی چشم لطف سوی کسان
[...]
خوش آنکه بیخودم از نشاهٔ نیاز کنی
گهی کرشمه، گهی عشوه، گاه ناز کنی
بسی ز خواری خویش اعتبارم برگیرم
که پیش من چو رسی، از من احتراز کنی
عتاب او ز پیامم ازان بود قاصد
[...]
خوش است مرگ اگر برگ مرگ ساز کنی
سزد جمالت اگر هست پرده باز کنی
ز قالب تو زر ده دهی برون آید
درون بوتهٔ اخلاص اگر گداز کنی
بزیر هستی خود تا بکی نهان باشی
[...]
برین مباش که قانون تازه ساز کنی
به قول بلهوس از عاشق احتراز کنی
تمیز عاشق و اهل هوس نمیداند
به جان خویش که خاطر نشان ناز کنی
زبان سوسن، بیگفتگو نمیماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.