تا سبزه خط از لب جانان برآمده
آه از نهاد چشمه حیوان برآمده
عشق است نازپرور راحت، وگرنه حسن
یوسف صفت به محنت زندان برآمده
در بزم وصل، داغ تهی چشمی من است
دلوی که خالی از چه کنعان برآمده
داند که من ز دامن صحرا چه می کشم
بر سنگ، پای هر که ز دامان برآمده
آن غنچه را که من به نفس باز کرده ام
صبح قیامتش ز گریبان برآمده
ما بی توکلیم، وگرنه درین چمن
رزق شکوفه از بن دندان برآمده
چون سبزه ای که در قدم بید بشکند
مژگان من به خواب پریشان برآمده
از داغ عشق، جن و ملک را نصیب نیست
این مه ز مشرق دل انسان برآمده
کی درهم از دم خنک تیغ می شود؟
صائب به سردمهری دوران برآمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر از زیبایی و دلانگیزی معشوق سخن میگوید و میداند که عشق واقعی همراه با سختیها و محنتهاست. او به نوعی در جستجوی وصال و آرامش است، اما در عین حال از فراق و دلتنگی نیز رنج میبرد. تصویرسازیهای شاعر به گونهای است که خواننده را به عمق احوال قلبی او و تلاشش برای رسیدن به معشوق میکشاند. شعر همچنین به تضادهای عشق و حقیقت زندگی اشاره دارد و غم و شادی را در کنار هم قرار میدهد.
هوش مصنوعی: هنگامی که سبزه و گل از لب محبوبنم جوانه زده است، چشمه حیات و زندگی نیز از دل پر درد من، به آهی بلند برمیخیزد.
هوش مصنوعی: عشق به مانند ناز و نعمت است که ما را به راحتی میبرد، در غیر این صورت زیبایی مانند یوسف هم میتواند در محنت و سختیهای زندان قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: در مجالس وصال، حسرت و درد جداییام به چشم میآید. دل من، که از شادی و خوشحالی خالی است، همچون ظرفی است که دیگر هیچ نشانهای از زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: او میداند که من از دامن صحرا چه مشکلاتی را تحمل میکنم، چون پای هر کس که از دامن صحرا بلند شده، بر سنگهای آن سرزمین لغزیده است.
هوش مصنوعی: غنچهای را که من با نفس خود باز کردهام، در روز قیامت از گریبانم خارج خواهد شد.
هوش مصنوعی: ما بدون تو احساس تنهایی میکنیم، وگرنه در این باغ زندگی، نعمتهای فراوانی وجود دارد که مانند گلها در حال شکفتن هستند.
هوش مصنوعی: چشمان من مانند سبزهای است که زیر قدمهای بید، خرد میشود و خوابهای آشفتهای برآمده است.
هوش مصنوعی: از سوز و سختی عشق، نه جن و نه ملک سهمی دارند؛ این ماه، از سمت دل انسان سر برآورده است.
هوش مصنوعی: چه زمانی تیغ از نفس خنک به تیزی میرسد؟ صائب از خنکی در برخورد با بیمهری ایام به وجود آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از تو نام گوهر شاهان برآمده
اعدات یکسر از سر و سامان برآمده
از مهر خاتم تو به اعجاز در جهان
آوازه نگین سلیمان برآمده
در نامه کفایت و روزی و نام و ننگ
[...]
از خواب جامه چاک و پریشان برآمده
صبح قیامتش ز گریبان برآمده
ای مردم دو دیده به کشتی چشم من
بنشین که از فراق تو طوفان برآمده
دور از گل رخ تو چو مجنون گریستم
[...]
نخل قدت که از چمن جان برآمده
شاخ گلی بصورت انسان برآمده
از پای تا به سر همه جانست آن نهال
گویا ز آب چشمه ی حیوان برآمده
اکنون تویی جمیل جهان گرچه پیش ازین
[...]
جانم ز سینه بر زه دامان بر آمده
گویی به عزم خدمت جانان بر آمده
ناز غرور کی نهد از سر که این نهال
گویی بر آب دیدهٔ رضوان بر آمده
با دل بگوی عیب شهادت که این اسیر
[...]
هر خار کان ز گلشن هجران برآمده
در پای دل شکسته و از جان برآمده
بهر نثار تیغ جفایت مرا چو شمع
هر دم سر دگر ز گریبان برآمده
از بس به ذوق ناوک جور تو خوردهایم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.