گنجور

 
صائب تبریزی

چون غافل است دل ز حق از دل چه فایده؟

بی لیلی از نظاره محمل چه فایده؟

سیری ز مال نیست تهی چشم حرص را

غربال را ز کثرت حاصل چه فایده؟

از وصل شد تردد خاطر فزون مرا

پروانه را ز بودن محفل چه فایده؟

چون هست در تصرف دریاعنان موج

رفتن نفس گسسته به ساحل چه فایده؟

زنجیر موج مانع رفتار سیل نیست

بی تاب شوق را ز سلاسل چه فایده؟

پر زر نساخت چون دهن عندلیب را

گل را ز نقد خویش چه حاصل، چه فایده؟

موج سراب سلسله جنبان تشنگی است

حق جوی را ز عالم باطل چه فایده؟

چون می شود زیاده ز ایثار، سیم و زر

بستن در سؤال به سایل چه فایده؟

تا شهرت است مطلب از احسان سیم و زر

از ریزش کریم چه حاصل، چه فایده؟

پیکان دلش ز خنده سوفار وا نشد

چون نیست خرمی ز ته دل چه فایده؟

چون گرد خجلت از رخ قاتل نمی برد

صائب ز پرفشانی بسمل چه فایده؟