گنجور

 
صائب تبریزی

کردم اگر چه هر دو جهان رونمای تو

از بی بضاعتی خجلم از لقای تو

آید به حال خود ز تماشای آفتاب

شد چشم هر که خیره ز نور و صفای تو

صد پرده است بیش ز ظلمت حجاب نور

نتوان ز شرم کرد نظر بر لقای تو

اشکش چو آب آینه بر جای خشک ماند

چشمی که دید در رخ حیرت فزای تو

از دامن تو دست ندارم به سرکشی

تا همچو زلف سرنگذارم به پای تو

چون روی ماه مصر ز سیلی شود کبود

گر برگ گل کنند عزیزان قبای تو

از دورباش ناز تو، از سرگذشتگان

جز کاکل تو نیست کسی در قفای و

چون برخورم ز دیدن رویت، که می شود

طبل رحیل هوش من آواز پای تو

بر خویشتن ببال که در قلزم وجود

همچون حباب نیست سری بی هوای تو

از نکهت دو روزه گل بی نیاز کرد

ما را گل همیشه بهار حنای تو

افغان که کرد دست من موشکاف را

چون شانه خشک، حیرت زلف رسای تو

انصاف نیست راندنش از آستان خویش

صائب که ساخت نقد دل و دین فدای تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

آن کس که گشت ایران ویران بدست او

بسپرد جان بدولت بر شهریار نو

همچون فراسیاب کهن بود جان بداد

بر شهریار پور سیاوش بنار تو

آید چنو سوار دگر بر زمین اگر

[...]

مولانا

ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو

آیی به حجرهٔ من و گویی که گَل برو

تو ماه تُرکی و من اگر تُرک نیستم

دانم من این قدر که به تُرکی است آب سو

آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

ماییم و نیم جان و جهانی و نیم‌جو

جان از برایِ می که ستاند زما گرو

ای یار اگر نداری طاقت گریز کن

چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو

میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخم‌ِ عشق

[...]

امیرخسرو دهلوی

عشق نوست و یار نوست و بهار نو

زان روی خوب روز نو و روزگار نو

چون در نیاید از در من نوبهار من

زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو

در نوبهار چون تو نه‌ای در چمن مرا

[...]

ابن یمین

هستم بجستجوی تو پوینده کو بکو

باشد که با توأم فتد از دست روبرو

عشقت درید پیرهن صبر من چنانک

نتوان بدست عقل توان کردنش رفو

گر بگذری بشهر ز غوغای عاشقان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه