قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو
عکس ممکن نیست دل بردارد از رخسار تو
آب را کز بی قراری نعل در آتش بود
خشک چون آیینه سازد حیرت گلزار تو
خنده گل چون شکست شیشه اش در دل خلد
گوش هر کس آشنا گشته است با گفتار تو
آب در گوهر نبندد زنگ از استادگی
پسته ای چون گشت از خط لعل گوهربار تو؟
از صف مژگان خوش چشمان بود گیرنده تر
دامن نظاره را خار سر دیوار تو
هست گیراتر ز خون بی گناهان چهره ات
چون تماشایی نظر بردارد از رخسار تو؟
دست می شوید ز آب روح بخش زندگی
هر که را دل زنده گردد صائب از افکار تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و احساساتی از عشق و اشتیاق را منتقل میکند. شاعر از مشکلات دیدار و جذابیت چهره معشوق سخن میگوید و به تأثیر عمیق حضور او بر روح و زندگی خود اشاره میکند. او همچنین به تضاد میان زیبایی معشوق و بیقراری دل اشاره دارد و بیان میکند که چگونه زیبایی او مانند آب زلال است که نمیتواند از جواهرات بیفتد. در نهایت، شاعر عشق و احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق به تصویر میکشد و اثرات مثبت و روحبخش او بر زندگی دیگران را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: آیینه به خاطر نداشتن تو نمیتواند تصویر تو را نشان دهد و دل نمیتواند از زیبایی تو جدا شود.
هوش مصنوعی: آبی که از بیقراری و ناآرامی در نعل داغ میجوشد، مانند آینهای است که باغ تو را شگفتزده و حیرتزده میکند.
هوش مصنوعی: وقتی خنده گل مانند شکستگی شیشهای زیبا باشد، در دل بهشت هر کسی که با سخنان تو آشناست، تأثیر آن را میفهمد.
هوش مصنوعی: آب نمیتواند به زیور گرانبها آسیب بزند، همانطور که پستهای مقاوم در برابر زنگزدگی باقی میماند. همچنین، وقتی لبهای تو به رنگ لعل درآمده، گوهرت ارزشمند خواهد شد.
هوش مصنوعی: دختران خوش چشم با مژگان زیبا نگاه را مانند گلبرگ زیبا به سمت خود جذب میکنند، اما در این بین، خارهایی در مسیر وجود دارد که نشانهای از محدودیت یا مانع هستند. این تصویر به نوعی حس زیبایی و همچنین چالشهای زندگی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چهره تو به قدری جذاب است که حتی میتواند توجهی بیشتر از خون بیگناهان جلب کند.
هوش مصنوعی: آب روح بخش زندگی را میشوید و به کسانی که دل پرنشاطی دارند، حیات میبخشد. این زندگی و نشاط نتیجه افکار توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شکسته رونق بازار جان بازار تو
عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
توشه هر روزی مرا از گوشهٔ انده نهد
گوشهٔ شبپوش تو بر طرهٔ طرار تو
خوبی خوبان عالم گر بسنجی بیغلط
[...]
ای خداوندی که هر ساعت دل و دست ستم
بشکند از عدل تو چون شکّر از گفتار تو
آرزو ها را بمهر او بجنبد دل زجای
چون ز زیر لب بنالد خامۀ بیمار تو
گرچه خورشید از شعاعش مینهد پیوسته خار
[...]
ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
نقشهایی دیدم از گلزار تو گلزار تو
کشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شوی
خطهایی دارم از اقرار تو اقرار تو
میگدازم میگدازم هر زمان همچون شکر
[...]
کای گلستان حیا حیف از گل رخسار تو
بیمحل رفتی دریغ از سرو خوش رفتار تو
چرخ گر بهر تو شمشیر اجل میکرد تیز
کاش اول کار ما میساخت آنگه کار تو
مرگ ایام جوانی با تو مهپیکر نکرد
[...]
نیست ممکن برگرفتن دیده از دیدار تو
ختم شد گیرندگی بر مصحف رخسار تو
رحم کن بر تلخکامان پیش ازان کز زهرخط
سبزتر از پسته گردد لعل شکربار تو
هر که شد بی رو، بود آسوده از رو ساختن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.