ای بوده در قفای تو دایم دعای من
بیگانگی مکن که شدی آشنای من
دست از جفا بدار، وگرنه دعا کنم
تا داد من ز تو بستاند خدای من
گر من دعا کنم به سحرگاه، وای تو
گر دست من نگیری، صد بار وای من
تو از برای عشقی و عشق از برای تو
من از برای دردم و درد از برای من
تو پادشاه حسنی و خسرو گدای تو
ای جان، بگو که کیست فقیر و گدای من؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گویا شاعر به محبوب خود میگوید که همیشه دعایش با اوست و از او میخواهد که از بیگانگی دوری کند. او هشدار میدهد اگر محبوبش به او ظلم کند، دعا خواهد کرد که خدایش از او انتقام بگیرد. شاعر همچنین به عشق و درد خویش اشاره میکند و تفاوت مقام خود و محبوبش را به تصویر میکشد و در نهایت میپرسد که کیست که فقیر و گدای اوست. این شعر بیانگر عواطف عمیق، محبت و همچنین نارضایتی از بیتوجهی محبوب است.
هوش مصنوعی: همواره دعای من در پی توست، پس از من دوری نکن که تو اکنون به من بسیار نزدیک شدهای.
هوش مصنوعی: اگر به من ظلم و ستم کنی، بهتر است دست از بیرحمی برداری، وگرنه از خدایی که دارم میخواهم حقم را از تو بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر من در صبحگاه دعا کنم و تو دست من را نگیری، وای بر من که بارها گریهام خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: تو به خاطر عشق هستی و عشق به خاطر تو، من به خاطر دردم هستم و درد به خاطر من.
هوش مصنوعی: تو صاحب زیبایی و به نوعی سلطنت و من در برابر تو مثل یک گدا هستم. ای جان، بگو که در این بین، فقیر و گدای من کیست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!
نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین
کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من
پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری
[...]
میرفت جان ز بهر دل مبتلای من
میگفت دوست را که تو بنشین به جای من
تن شد ضعیف و یار نیامد به عیادتم
میلی به استخوان ننماید همای من
خواندم دعا و سوی فلک کردمش روان
[...]
ای در بلا فتاده دل مبتلای من
کس را مباد هیچ بلا چون بلای من
از درد عشق یار چنان مبتلا شدم
کاندر جهان طبیب نداند دوای من
عشق از برای دل بود و دل برای عشق
[...]
ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من
سر تا قدم بلای سیاهی برای من
با جامه سیاه که در عین شوخیی
دلجوتری ز مردمک دیده های من
چشم تو گرچه کشت بیک دیدنم ولی
[...]
چون نعش من برند برون از سرای من
محنت برهنه پای دود از قفای من
من ذرهای سرشته ز هیچم نه آفتاب
تا پوشد این خرابه سیه در عزای من
در دوزخ افکنید به حشرم که کرده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.