از دستبرد ناله آتش زبان من
چون جوی شیر، آب شده است استخوان من
تا دست می زنی به هم، از دست رفته ام
بر بادپای گرد سوارست جان من
گلچین به جای گل کف افسوس می برد
از باغ و بوستان همیشه خزان من
انگشت اگر شود خس و خاشاک این چمن
نتوان سخن چو غنچه کشید از زبان من
ذرات روزگار بود خوشه چین مرا
گرم است ازان چو مهر جهانتاب نان من
از بانگ صور، لذت افسانه می برد
درمانده است حشر به خواب گران من
تیر از تنم چو موی برون آید از خمیر
از سنگ بس که نرم شده است استخوان من
یارب چه کرده ام، که دو منزل یکی کند
گرد کسادی از عقب کاروان من
چون غنچه صدهزار خم و پیچ خورده است
در تنگنای مهر خموشی زبان من
از خارخار سینه مرا آشیان بس است
گو برق حادثات بسوز آشیان من
از موج گریه دامی در خاک کرده است
در هر گل زمین مژه خون فشان من
تا لعل آتشین ترا بوسه داده ام
چون لاله سوخته است ز دل تا زبان من
پاک است همچو خانه آیینه، خانه ام
راز نهان بود گل باغ عیان من
صائب هزار حیف که در روزگار نیست
یک اهل دل که فهم نماید زبان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق و دردهای درونی خود اشاره دارد. ناله و آه او از شدت اندوه و سوختگی ناشی از عشق و جدایی هستند. او از خاموشی و ناکامی در بیان احساسیاتش حرف میزند و به تغییرات و سختیهای زندگی خود اشاره دارد که همچون گلهایی همیشه پژمرده در باغ زندگیاش نمایان است. در نهایت، او احساس میکند که هیچکس توانایی درک عواطف عمیق او را ندارد و به تنهاییاش در این دنیا اشاره میکند. این شعر بیانگر غم، عشق و ناکامیهای انسانی است.
هوش مصنوعی: زبان من مانند جوی شیر از نالههای آتش به دستبرد افتاده و باعث شده که استخوانم ز آب آتشین پر شود.
هوش مصنوعی: هر زمان که با دست به هم بزنی، من گم شدهام و جانم مانند پای گرد سوار در باد پراکنده است.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال زیبایی و شادی است، به جای گل، تنها حسرت و اندوهی از همیشه بیبرگی و خشکی باغ و بوستان من را با خود میبرد.
هوش مصنوعی: اگر دستم مانند گیاهان بیارزش و بیفایده باشد، نمیتوانم مانند گل، سخن زیبا و دلنشین بگویم.
هوش مصنوعی: زندگی مانند خوشهچینی است که من در آن به جمعآوری و استفاده از نعمتها مشغولم. وجود من گرم و پر از محبت است مانند خورشیدی که درخشش آن به من نان و روزی میدهد.
هوش مصنوعی: از صدای شیپور قیامت، حالتی دلپذیر میبرد. در این حال، روز قیامت به خواب عمیق من گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: وقتی تیر از بدنم خارج میشود، انگار که مانند مویی است که از یک خمیر بیرون میآید، چون استخوان من به شدت نرم شده است.
هوش مصنوعی: ای خدا، من چه کردهام که در پی عقبرفتگی و مشکلات، دو منزل را به یکدیگر پیوند داده و مشکلاتی برایم به وجود آمده است؟
هوش مصنوعی: زبان من مانند غنچهای است که در میان عشق و مهر پنهان شده و به خاطر این حالت، هزاران پیچ و خم را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که در دل دارم، به همین آشیانهای که ساختهام راضیام. حتی اگر برق حوادث زندگی، این آشیانه را بسوزاند.
هوش مصنوعی: گریهام مانند موجی است که بر روی زمین پخش شده و در هر گلی، اشک من به شکل مژهای خونین دیده میشود.
هوش مصنوعی: من از عشق تو چنان سوختهام که زبانم از گفتن باز مانده و گل لالهام به رنگ آتش درآمده است.
هوش مصنوعی: خانهام مانند خانهی آیینهای پاک و بینقص است و در آن، رازهای پنهانی وجود دارد که به زیبایی گلهای باغم نمایان است.
هوش مصنوعی: هزار افسوس که در این زمان کسی پیدا نمیشود که بتواند عمق احساسات و اندیشههای من را درک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندوه این جهان بسر آید جز آن من
معروف شد بگیتی نام و نشان من
خون شد زفرقت تو دل مهربان من
بربست رخت از غم هجر تو جان من
خوش میگذشت با تو مرا مدتی بکام
هجری بدین صفت نبد اندرگمان من
بی وصل دلکش تو تبه گشت کار من
[...]
باز آمد آن که سوخته اوست جان من
خون گشته از جفاش دل ناتوان من
هر چند بینمش، هوسم بیش می شود
روزی در این هوس رود البته جان من
آنجا طلب مرا که بود گرد توسنش
[...]
ای فاش کرده عشق تو راز نهان من
بالای تو بلای دل ناتوان من
لعل حیات بخش تو آب حیات دل
یاقوت آبدار تو قوت روان من
ماه ملک صفاتی و حور فرشته خوی
[...]
ای مهر تو انیس دل ناتوان من
ذکر لب و دهان تو ورد زبان من
تا نام تو شنید و نشان تویافت دل
دیگر اثر نیافت ز نام و نشان من
از لوح خاطرم نرود نقش مهر تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.