گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

امروز رخ نشسته به خون جگر سخن

از صلب خامه آمده با چشم تر سخن

هر نقطه شاهدی است که بر صفحه وجود

هرگز نداشت جز گره دل ثمر سخن

روزی که از شکاف قلم چشم باز کرد

در خاک تیره رفت فرو تا کمر سخن

داغ ستاره سوختگی داشت بر جبین

روزی که شد ز کلک قضا جلوه گر سخن

از بس که رو به هر طرفی کرد و ره نیافت

از شرم، روی صفحه ندارد دگر سخن

تا کی الف به سینه کشد کلک بی گناه؟

دندان ز نقطه چند نهد بر جگر سخن؟

در عهد این سیاه دلان آب جوی شد

گر داشت آبرویی ازین پیشتر سخن

سیر آمدم ز قسمت ایام، تا به چند

چون خامه حاصلم بود از خشک (و) تر سخن

از چشم اهل هند، سخن آفرین ترم

عاجز نیم چو طوطی کم حرف در سخن

با شق خامه، شق قمر را چه نسبت است؟

بیرون نیامده است ز شق قمر سخن

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای ابر نکته قطره و بحر گهر سخن

وی مهر نور بخشش و ای کان زر سخن

ای بلبل غریب نوای لطیف طبع

ای طوطی بدیع‌سرای شکر سخن

تو بحر فضل را صدف در حکمتی

[...]

سعدی

طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن

با شهد می‌رود ز دهانت به در سخن

گر من نگویمت که تو شیرین عالمی

تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن

واجب بود که بر سخنت آفرین کنند

[...]

سیف فرغانی

ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر سخن

دانسته ای که هست ز طوطی هنر سخن

ما را همی دهد ز میانت کمر نشان

ما را همی کند ز دهانت خبر سخن

در مصر خوبی تو نگردد شکر فراخ

[...]

کمال خجندی

طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن

برد از دهان ننگ نو ننگ شکر سخن

از فندق تو هیچ نخیزد به جز نبات

در پسته تو هیچ نگنجد مگر سخن

اول حدیث روی نو گویند بلبلان

[...]

جامی

ریزد شکر لبت به خط سبز در سخن

طوطی که دیده است بدینسان شکر سخن

دشنام عاشقان به رقیبان حواله کن

حیف آیدم که رنجه کنی لب به هر سخن

در کوی عقل می نشود یافت محرمی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه