احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را
گرفت خیل پری در میان سلیمان را
شکار هاله بود ماه و آن خط مشکین
به دام هاله کشید آفتاب تابان را
تن لطیف ترا عطر، خار پیرهن است
به بوی گل مگشا چاک آن گریبان را
مشو ز حال دل ای یار تازه خط غافل
که نیست جز دل ما شمعی این شبستان را
به حکمت از لب خود مهر خامشی بردار
به دست دیو مده خاتم سلیمان را
ز جان درین تن خاکی مجوی جوش نشاط
که در تنور، نفس سوخته است طوفان را
به ما حرارت دوزخ چه می تواند کرد؟
اگر ز ما نستانند چشم گریان را
ز حال راهروان غافلم، همین دانم
که هست توشه ز دل خضر این بیابان را
ز دود آه، لب تازه خط او صائب
سیاه خانه نشین کرد آب حیوان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف زیباییها و حالات مختلف روح و روان اشاره دارد. شاعر از احاطه شدن بر خط آفتاب تابان و تاثیر آن بر انسانها صحبت میکند. او به عشق و دلبستگی اشاره دارد و هشدار میدهد که به حال دل غافل نشویم، چرا که تنها چیزی که در این شبستان وجود دارد، دل ماست. همچنین به خاموشی و سکوت درونی اشاره میکند و از انسان میخواهد که در جستجوی نشاط و آرامش، به دنیای بیرونی تکیه نکند. شاعر با تعبیراتی مانند "حرارت دوزخ" و "چشم گریان" به تضادهای انسانی و چالشهای عاطفی اشاره میکند و در نهایت به وضعیتی میرسد که در آن، پیوند دل و عشق به عنوان راهنمایی در بیابان زندگی مطرح میشود.
هوش مصنوعی: خط آن آفتاب درخشان همه جا را فراگرفته و گروهی از پریها در میان سلیمان را نیز گرفته است.
هوش مصنوعی: ماه مانند یک شکار در دام هالهای افتاده است و نور آفتاب به خاطر آن خط تاریک جذاب، به دام هاله کشیده میشود.
هوش مصنوعی: تن لطیف تو معطر است، اما خار در پیرهن تو نهفته است. بنابراین، بوی گل را به چاک گریبانت راه نده.
هوش مصنوعی: ای یار، تو در حال دل ما غفلت نکن، زیرا تنها دل ماست که همچون شمعی در این شب تار میدرخشد.
هوش مصنوعی: با آگاهی و عقل از کلام خود خاموشی را کنار بگذار و به شیطان اجازه نده که قدرت و نشانه سلیمان را به دست بگیرد.
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که در این بدن خاکی، سرشار از زندگی و نشاط جستجو نکن، چرا که در حقیقت، آنچه دیده میشود، تنها آتش و سوختن است. در واقع، زندگی و شادی که به نظر میرسد، همچون شعلهای در تنور در حال تلاطم است و این دنیا پر از ناامیدی و طوفان است.
هوش مصنوعی: آتش دوزخ چه تاثیری میتواند بر ما بگذارد، اگر اشکهای ما را از ما نگیرد؟
هوش مصنوعی: در مورد حال و احوال مسافران چیزی نمیدانم، تنها میدانم که دل خضر، راهنمای این بیابان، چه بار و توشهای از خود دارد.
هوش مصنوعی: از دودی که به خاطر آه و اندوه برآمده، لب و زبان تازه او سیاه شده و زندگی را برای او تلخ کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به نام نیک تو خواجه فریفته نشوم
که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را
کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دام است نانْش مر جان را
سلام کن ز من ای باد مر خراسان را
مر اهل فضل و خرد را نه عام نادان را
خبر بیاور ازیشان به من چو داده بُوی
ز حال من به حقیقت خبر مر ایشان را
بگویشان که جهان سرو من چو چنبر کرد
[...]
شریف خاطر مسعود سعد سلمان را
مسخرست سخن چون پری سلیمان را
نسیج وحده که نو حُلّهای دهد هر روز
زکارگاه سخن بارگاه سلطان را
ز شادی ادب و عقل او به دار سلام
[...]
لب تو طعنه زند گوهر بدخشان را
رخ تو طیره کند اختر درفشان را
به بوسه لب تو تهنیت کنم دل را
به دیدن رخ تو تربیت دهم جان را
به جان تو که پرستیدن تو کیش من است
[...]
چه خرمی است که امروز نیست زنگان را
چه فرخی است کزو بهره نیست کیهان را
بهار و کام طرب تازه می کند دل را
ضیاء انس و فرح زقه میدهد جان را
بدشت جلوه گری عرضه داد بار دگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.