چو آید از چمن آن یوسف گل پیرهن بیرون
گل از دنبالش آید چون زلیخا از چمن بیرون
به دشواری نفس جایی که آید زان دهن بیرون
چسان زان تنگنا آید به آسانی سخن بیرون؟
نگردد کوه تمکین سنگ راه جذبه عاشق
که آرد نقش شیرین را خارا کوهکن بیرون
کمند جذبه عشق زلیخا را بس این خجلت
که یوسف را ز چاه آرند با دلو و رسن بیرون
من آن بخت از کجا دارم که روید سبزه از خاکم؟
زبان شکوه است این کآمده است از خاک من بیرون
به زندان مکافات قفس می افکنی خود را
میار از خلوت آیینه، ای طوطی سخن بیرون
زلیخا همتی در عرصه عالم نمی یابد
به امید که آید یوسف از چاه وطن بیرون؟
چنان زلف حواس عالم از آهم پریشان شد
که بی رهبر نیاید هیچ کس از خویشتن بیرون
چه راز عشق را در سینه پنهان می کنی صائب؟
که همچون بوی گل می آید از صد پیرهن بیرون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تشبیهات و استعارهها به موضوع عشق و جاذبههای آن میپردازد. او از یوسف و زلیخا بهعنوان نمادهایی از عشق و اشتیاق استفاده میکند. حضور یوسف از چمن و آمدن گل و زلیخا به دنبال او، به سختیهایی که در عشق وجود دارد اشاره دارد. شاعر میپرسد که چگونه میشود در تنگناها و مشکلات عشق، سخن به آسانی به میان بیاید. عشق را همچون کوهی سخت و ناپذیرفتنی میداند که نمیتوان به آسانی بر آن غلبه کرد. در نهایت، شاعر وجود رازهای عشق و ناگفتههایی که در دل دارد را تاکید میکند و میگوید عشق همانند بوی گل است که از درون انسان خارج میشود. این شعر به زیبایی پیچیدگیهای عشق و احساسات انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی آن یوسف زیبا از گلزار بیرون میآید، مانند زلیخا که به دنبالش میرود، گلها نیز از پشت سر او میآیند.
هوش مصنوعی: اگر نفس در جایی به سختی خارج میشود، چگونه میتواند از تنگنایی به راحتی سخن بگوید؟
هوش مصنوعی: کوه نمیتواند از عشق و جذبهی عاشق بگریزد، زیرا عاشق با قدرتی که دارد، میتواند زیبایی و اثر دلنشینی را از دل سختیهای سنگی بیرون بکشد.
هوش مصنوعی: عشق زلیخا به قدری قوی و جذاب است که خود را در موقعیتی خجلتآور میبیند؛ زیرا یوسف را با دلو و ریسمان از چاه بیرون میآورند.
هوش مصنوعی: من چه بخت و اقبالی دارم که از خاک من سبزه میروید؟ این زبان که در حال شکایت است، از عمق خاکم به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: خودت را در دام عذاب ننداز، از تنهایی و درون خودت بیرون بیا، ای طوطی که سخن میگویی.
هوش مصنوعی: زلیخا در جهان به چنین آرزویی نخواهد رسید که امیدوار باشد یوسف از چاه وطن خارج شود.
هوش مصنوعی: زلفهای حواس دنیا بهقدری از صدای من به هم ریخت که هیچکس بدون هدایت نمیتواند از درون خود بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: عشق تو همچون عطر گل است که نمیتوانی آن را در سینهات پنهان کنی. هر چه بیشتر تلاش کنی، بوی آن از دور یکی یکی نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیامد نخل آه از سینه پرداغ من بیرون
نکرد این سرو هرگز سر زدیوار چمن بیرون
درین محنت سرا چون نال اگر چاهت وطن باشد
بفرقت تیر اگر بارد نیابی از وطن بیرون
غم افشای رازم نیست در بزمش که می دانم
[...]
دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زتن بیرون
ازین دریای پرآشوب، ای دل خیمه زن بیرون
چو نوری کز سواد مردمک روشن برون آید
ازین ظلمت سرا پاکیزه می باید شدن بیرون
بود هر قطره سوی رحمت او چشم امیدی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.