نیامد نخل آه از سینه پرداغ من بیرون
نکرد این سرو هرگز سر زدیوار چمن بیرون
درین محنت سرا چون نال اگر چاهت وطن باشد
بفرقت تیر اگر بارد نیابی از وطن بیرون
غم افشای رازم نیست در بزمش که می دانم
زبس دلبستگی ناید زبزم او سخن بیرون
گلی را باش بلبل کو نقاب از رخ چو بگشاید
کند از شرم اول باغبان را از چمن بیرون
بفکر خاتم لعل لبش هر گاه می افتم
نمی آرم بسان خاتم انگشت از دهن بیرون
نمی دانم کلیم از حسرت روی که بود امشب
که میشد هایهای اشک شمع از انجمن بیرون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و غمناک تعبیر میشود. شاعر در این اشعار از تنهایی و درد جدایی صحبت میکند. او به درخت نخل و سرو اشاره میکند که هیچکدام نتوانستهاند از دیوار چمن عبور کنند، که نشاندهنده محدودیتها و ناامیدیهای اوست. او از حسرت و غم خود در میانه محنت میگوید و بیان میکند که رازهایش را در بزم محبوبش افشا نمیکند، چرا که میداند این موضوعات از دلبستگیهای او نشأت میگیرد. او به بلبل و گل نیز اشاره دارد و از شرم باغبان سخن میگوید که نمیتواند زیبایی گل را ببیند. همچنین احساساتی از حسرت و اشک را در شب بیان میکند و در نهایت به غم فقدان روی محبوب اشاره دارد.
هوش مصنوعی: نخل عمرم به شدت داغ و پربار است و از دل من هیچ آهی بیرون نیامده. این سرو هم که همیشه در چمن ایستاده، هرگز سرش را از دیوار باغ بیرون نمیآورد.
هوش مصنوعی: اگر در این خانهٔ پر از درد و رنج، گله و شکایت کنی، مثل اینکه به وطن خود اشاره میکنی، ولی اگر درد و اندوه تو را ترک کند، هرگز نمیتوانی از وطن خود دور شوی.
هوش مصنوعی: نگران نیستم که رازم در جمع او فاش شود، زیرا میدانم که به خاطر شدت علاقهای که دارم، از مکان او هرگز نمیتوانم به راحتی حرفی بزنم.
هوش مصنوعی: وقتی گلی در باغ شکوفا میشود و بلبل شاهد beauty آن است، از دیدن زیبایی او به شدت شرمنده میشود و حتی باغبان اول را هم از چمن بیرون میراند.
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد حلقهی زیبا و ارزشمند لب او میافتم، نمیتوانم به راحتی مانند حلقهای از انگشتم آن را از دهنم بیرون بیاورم.
هوش مصنوعی: امشب نمیدانم کلیم (شاعر) به چه دلیلی به شدت حسرت میخورد و غمگین است. او از دیدن چهرهای دلربا و زیبا ناراحت است و این حس او آنقدر عمیق است که اشکهایش مثل شمع در جمع میریزد و همه جا را پر میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو آید از چمن آن یوسف گل پیرهن بیرون
گل از دنبالش آید چون زلیخا از چمن بیرون
به دشواری نفس جایی که آید زان دهن بیرون
چسان زان تنگنا آید به آسانی سخن بیرون؟
نگردد کوه تمکین سنگ راه جذبه عاشق
[...]
دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زتن بیرون
ازین دریای پرآشوب، ای دل خیمه زن بیرون
چو نوری کز سواد مردمک روشن برون آید
ازین ظلمت سرا پاکیزه می باید شدن بیرون
بود هر قطره سوی رحمت او چشم امیدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.