شنیدم دختر رز را ز محفل کرده ای بیرون
به جان خود بگو جانا که از دل کرده ای بیرون؟
اگر در پرده فانوس، اگر در غنچه می بینم
تو از شوخی سری از جیب محمل کرده ای بیرون
همیشه مردم چشم من از خون جگر پوشد
لباسی را که پنداری ز بسمل کرده ای بیرون
دم عیسی به استقبال روحت جان فشان آید
گر از خود جامه آلوده گل کرده ای بیرون
نرفتی نعره واری راه و خرسندی چنان صائب
که پنداری سر از انجام منزل کرده ای بیرون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دختری به نام رز است که به نظر میرسد از جمعی بیرون شده است. شاعر از جانانش میخواهد حقیقت را بگوید که آیا او واقعاً از دلش بیرون رفته یا نه. او به تصاویری از عشق و زیبایی اشاره میکند و از احساساتی چون درد و عاشقانه صحبت میکند. در نهایت، شاعر به شوق و اشتیاقی که به آن دختر دارد اشاره میکند و احساساتی را که به او دارد به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: گفته میشود که تو دختر زیبایی را از جمع بیرون کردهای. به جان خودت بگو، ای عزیز، آیا از دل من هم او را بیرون کردهای؟
هوش مصنوعی: اگر در نور چراغ نگاهت میکنم، یا در غنچهای که بسته شده، میبینم تو در حال بازی و شوخی هستی و چیزی را از جیب محفظهات بیرون آوردهای.
هوش مصنوعی: مردم همیشه به خاطر غم و درد من، چشمانم را مانند لباسی میپوشانند، لباسی که گویی از خون جگر من ساخته شده است و تو فکر میکنی که این لباس از یک قربانی تهیه شده است.
هوش مصنوعی: اگر با روحی پاک و زنده به استقبال دم عیسی بروی، این لحظه برای تو پر از شادمانی و سرور خواهد بود؛ اما اگر خود را آلوده کردهای، نباید انتظار این خوشی را داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر نروی، صدای بلندی مانند نعرههایت تو را به خوشحالی میرساند، چنانکه گویی از پایان سفر به بیرون آمدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.