دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زتن بیرون
ازین دریای پرآشوب، ای دل خیمه زن بیرون
چو نوری کز سواد مردمک روشن برون آید
ازین ظلمت سرا پاکیزه می باید شدن بیرون
بود هر قطره سوی رحمت او چشم امیدی
سرشکی کآید از شرم گناه از چشم من بیرون
نگردد بی سفر هرگز، کمالی مرد را حاصل
نفس کی حرف گردد، تا نیاید از دهن بیرون؟
چو بلبل تا شوند اهل جهان از دل ثنا خوانت
مکش چون رنگ گل، پا از گلیم خویشتن بیرون
میا از خانه بیرون بی قبا، ای شوخ بی پروا!
که معنی در لباس لفظ آید از دهن بیرون
چنان پابست کرد از حرف، جانان جمله را واعظ
که نتواند شدن از محفل یاران سخن بیرون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به زندگی و مسیر روحی انسان اشاره دارد. شاعر از دل و جان میگوید و به آمادهسازی برای رهایی از قفس تن اشاره میکند. او به فکر عرفانی و طلب کمال نیز پرداخته و بیان میکند که برای رسیدن به کمال، لازم است فرد از محدودیتهای دنیوی و مادی رهایی یابد.
شاعر همچنین به گناهان و عواطف انسانی اشاره دارد و میگوید که هر قطره اشک ناشی از شرم گناه امید به رحمت خداوند است. او تأکید میکند که بدون سفر و تلاش، هیچکس نمیتواند به کمال دست یابد و لازم است فردی که میخواهد به حقیقت برسد، از محدودیتها و ظواهر دنیوی بگذرد.
در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که کلمات درستی از زبان جاری نمیشوند و بیان حقیقت نیازمند نگاهی عمیق و واقعی است. شعر به طور کلی تحرک به سوی روشنگری و تلاشی برای یافتن حقیقت را تشویق میکند.
هوش مصنوعی: لحظهای پیش از آنکه مانند حبابی از تن خارج شوی، از این دریای پرمضطرب جدا شو، ای دل! بیرون بیا و خیمه بزن.
هوش مصنوعی: چون نوری که از مرکز مردمک چشم به بیرون میتابد، برای رهایی از این تاریکی، باید پاک و خالص باشد.
هوش مصنوعی: هر قطره اشکی که از چشمانم میریزد، به سوی رحمت خداوند امید دارد و این اشک از شرم گناهان من به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان گفت که مردی به کمال میرسد مگر آنکه سفر کند و تجربیات جدیدی را به دست آورد. نفس انسان نمیتواند چیزی را بیان کند یا ابراز کند مگر اینکه آن را از درون خود احساس کرده و تجربه کرده باشد.
هوش مصنوعی: مثل بلبل، زمانی که مردم جهان از دل به ستودن تو مشغولند، نخوان؛ زیرا مانند رنگ گل، این کار تو را از هویت خود به دور میسازد.
هوش مصنوعی: از خانه بیرون نرو بدون لباس، ای بازیگوش جسور! زیرا حقیقت در کلمات و سخنان به وضوح بیان میشود.
هوش مصنوعی: معشوق به قدری با سخنانش دلها را مجذوب کرده است که هیچکس نمیتواند از صحبتهای دوستانش جدا شود و به خود جرأت صحبت کردن ندهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیامد نخل آه از سینه پرداغ من بیرون
نکرد این سرو هرگز سر زدیوار چمن بیرون
درین محنت سرا چون نال اگر چاهت وطن باشد
بفرقت تیر اگر بارد نیابی از وطن بیرون
غم افشای رازم نیست در بزمش که می دانم
[...]
چو آید از چمن آن یوسف گل پیرهن بیرون
گل از دنبالش آید چون زلیخا از چمن بیرون
به دشواری نفس جایی که آید زان دهن بیرون
چسان زان تنگنا آید به آسانی سخن بیرون؟
نگردد کوه تمکین سنگ راه جذبه عاشق
[...]
نگردد مرد کامل تا نیاید از وطن بیرون
نفس کی حرف گرد تا نیاید از دهن بیرون؟!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.