بلبلم اما رسد بر لاله و گل ناز من
دست گلچین می رود از کار از آواز من
رشته ذوق گرفتاری به بالم بسته اند
نگذرد از گوشه بام قفس پرواز من
جوهرم را تا به سنگ امتحان زد کوهکن
تیشه فولاد خود را کرد پای انداز من
سهل باشد از فغانم گر قفس مجمر شود
بیضه چون فانوس بود از شعله آواز من
همچو شاخ پر ثمر وقت است پشتش بشکند
از هجوم عندلیبان گوشه های ساز من
تا به دارالامن صلح کل رسیدم، کبک مست
خواب راحت می زند در چنگل شهباز من
صبحم، اما چون شبم در پرده پوشی ها مثل
مشرق لب را نداند آفتاب راز من
سر فرو نارد به شاخ پست طوبی فطرتم
می زند پر در فضای لامکان، انداز من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا جدائی برگزید آن ماه دستان ساز من
جز بگاه ناله نشنید است کس آواز من
کین او همراه من شد مهر من همراه او
ناز من دمساز او شد رنج او دمساز من
جای سیصد ناز گردد نزد من یک رنج او
[...]
حیرت آهنگم که میفهمد زبان راز من
گوش بر آیینه نه تا بشنوی آواز من
نالهها در سینه از ضبط نفس خون کردهام
آشیان لبریز نومیدیست از پرواز من
حسن اظهار حقیقت پر نزاکت جلوه بود
[...]
با جفا جوی او مشکل شود دمساز من
ور کسی از عاشقان با وی بسازد باز من
هر دو تا داریم چون در پرده دارم راز من
غمزهٔ خونریز یار و دیدهٔ غماز من
از رقیبم گوئیا نشناخت امشب کاین قدر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.