از جفای چرخ نالیدن نمی آید ز من
گوش خصم سفله تابیدن نمی آید ز من
دست بیعت با توکل داده ام روز ازل
از برای رزق کوشیدن نمی آید ز من
شمعم اما خانه همسایه از من روشن است
بر فروغ خویش چسبیدن نمی آید ز من
برنمی خیزد صدا از دست چون تنها بود
پیش بی دردان خروشیدن نمی آید ز من
خانه صیاد می دانم لباس فقر را
خرقه تزویر پوشیدن نمی آید ز من
بی میانجی مهربان می خواهم آن دلدار را
گل به دست دیگران چیدن نمی آید ز من
گرچه دارم صد زبان آتشین چون آفتاب
از گناه خویش پرسیدن نمی آید ز من
آسمان گو توتیا کن استخوان های مرا
رو به خاک عجز مالیدن نمی آید ز من
گرچه دارم پنجه شیر ژیان در آستین
سینه موری خراشیدن نمی آید ز من
ریشه غم، زعفران گردد اگر در سینه ام
چون گل تصویر، خندیدن نمی آید ز من
در کنار گل چو شبنم جای خود وا می کنم
سینه بر خاشاک مالیدن نمی آید ز من
داغ را از ننگ مرهم کرده ام صائب خلاص
گل به روی مهر مالیدن نمی آید ز من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر در مواجهه با مشکلات و ناملایمات زندگی است. او از ناتوانی در تغییر سرنوشت و اثرات منفی آن بر خود میگوید و بیان میکند که در حالی که دیگران ممکن است از شرایط خود بهرهبرداری کنند، او نمیتواند به این صورت عمل کند. شاعر به همسایهای اشاره میکند که از نور و روشنی او بهرهمند است، در حالی که خودش در تاریکی به سر میبرد. همچنین، او از تلاش برای عشق و محبت بدون واسطه صحبت میکند و بیان میکند که نمیتواند به راحتی نظرات خود را در مورد گناهانش بگوید. در نهایت، او عمیقاً دچار غم و اندوه است و میخواهد احساساتش را به شکلی زیبا بیان کند، ولی این کار برایش دشوار است.
هوش مصنوعی: از بدی های زمانه شکایت نمی کنم، زیرا دشمن پست و پستفطرت تاب تحمل صبر و بردباری من را ندارد.
هوش مصنوعی: در روز ازل، من دست خود را برای بیعت با توکل به خداوند گشودم و دیگر نیازی به تلاش برای رزق و روزی ندارم.
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که نور من فقط به خانه همسایه میتابد. من نمیتوانم به نور خود بچسبم یا آن را برای خودم حفظ کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که به تنهایی در جمع افرادی بیاحساس هستم، نمیتوانم به صدا درآیم و حرف بزنم.
هوش مصنوعی: من میدانم که خانه صیاد یعنی جایی که به جانوران بیگناه آسیب میزند، و نمیتوانم فقر و دست نیاز را به شکل تزویر و دروغ بپوشانم.
هوش مصنوعی: من به دنبال دلبر مهربانی هستم که بدون واسطه به من عشق ورزد؛ اما من نمیتوانم گل عشق را به دست دیگران بدهم.
هوش مصنوعی: هرچند که از شدت عواطف و احساسات قوی برای بیان گناهم زبانهای زیادی دارم، ولی نمیتوانم در مورد خطاهایم از خودم سوال کنم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از آسمان درخواستی دارد که به او توجه کند و به نوعی تقدیر و سرنوشتش را به تصویر بکشد. او احساس ناتوانی و خاکی بودن خود را بیان میکند و میگوید که نمیتواند به وضعیتی که در آن قرار دارد، بیاعتنا باشد. به عبارت دیگر، احساس زبونی و فروتنی او را در برابر نیروهای بزرگتر زندگی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگرچه در درونم قدرتی بزرگ و شجاع دارم، اما نمیتوانم به راحتی و به طور واقعی به مبارزه بپردازم و از خودم دفاع کنم.
هوش مصنوعی: اگر غم در درون من ریشهدار شود، مانند زعفران خواهد بود. اما حتی اگر مانند گلی تصویر زیبایی داشته باشم، نمیتوانم بخندم.
هوش مصنوعی: کنار گل مثل شبنم، جای خود را باز میکنم؛ ولی به سینهام نمیچسبد که بر خاشاک بمالم.
هوش مصنوعی: من درد و رنج را با پوششی از افتخار پوشاندهام، ولی نمیتوانم گل را به روی محبت بزنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی نقاب آن چهره را دیدن نمی آید ز من
پنجه خورشید تابیدن نمی آید ز من
می توانم شد سپند آن روی آتشناک را
گر به گرد شمع گردیدن نمی آید ز من
از سبک جولانی عمرست بی آرامیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.