بی تحمل خصم را هموار نتوان ساختن
گل ز زخم خار شد امن از سپر انداختن
غافل از آه ندامت در جوانی ها مشو
کز کمان حلقه ممکن نیست تیر انداختن
زنگ غفلت بیش شد از گریه مستی مرا
چون به تردستی توان آیینه را پرداختن؟
با قضای آسمانی چاره جز تسلیم نیست
گردن دعوی نباید زیر تیغ افراختن
می توان با خار در یک پیرهن بردن به سر
لیک دشوارست با (نا)سازگاران ساختن
ز آتش دوزخ ملایم طینتان را باک نیست
زر دست افشار آسوده است از بگداختن
منبر از دار فنا منصور اگر سازد رواست
حرف حق را از ادب نبود به خاک انداختن
دشمنان کینه جو را می نماید سینه صاف
از غبار کینه صائب سینه را پرداختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفاهیمی نظیر تحمل، ندامت، تسلیم در برابر قضا، و چالشهای روابط انسانی میپردازد. شاعر بر این نکته تأکید میکند که نمیتوان با خصومتها کنار آمد و برای ارسال پیام درست، باید از خشونت و کینه به دور بود. همچنین، اشاره میکند که در جوانی باید از ندامت و غفلت خود آگاه بود و در نهایت، با وجود مشکلات و دشواریها، راهی جز پذیرش قضا و قدر وجود ندارد. در این راستا، بر اهمیت سینه صاف و خالی از کینه در روابط انسانی تأکید میشود.
هوش مصنوعی: برای شکست دادن دشمن، نمیتوان با صبر و تحمل، زمین را هموار کرد. مانند گلی که از زخم خار آسیب دیده است، امنیتی در کاهش قدرت و سپر انداختن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در جوانی از ندامت و پشیمانی غافل نشوید، زیرا مانند کمان، نمیتوان تیر را از حلقه آن به آسانی رها کرد.
هوش مصنوعی: غفلت مانند زنگی است که بر اثر شوری و مستی من بیشتر شده است. حالا چگونه میتوانم با مهارت و تردستی به آینه بپردازم و خود را ببینم؟
هوش مصنوعی: طبق قانون آسمانی، راهی جز پذیرش و تسلیم نداریم و نباید در مقابل سرنوشت به چالش برانیم.
هوش مصنوعی: میتوان با مشکلات و رنجها در یک مکان زندگی کرد، اما سخت است که با افرادی که به ما نمیسازند یا همساز نیستند، ارتباط برقرار کنیم.
هوش مصنوعی: از آتش دوزخ، طینتهای شما نگران نیستند؛ زیرا زر (طلا) در دستان افشار از گداختن در امان است.
هوش مصنوعی: اگر منصور منبر را از دنیا بسازد، اشکالی ندارد. بر افراشتن سخن حق نیازمند احترام است و نباید آن را به خاک افکند.
هوش مصنوعی: دشمنان بدون کینه و صاف دل به نظر میرسند، اما در حقیقت در دل آنها غبار کینه وجود دارد. این موضوع نشاندهندهی این است که صفا و آرامش ظاهری نمیتواند نشاندهندهی خلوص نیت باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی تواند هرکس از خود عاشقی بر ساختن
لافِ مُشتاقی زدن معشوق را نشناختن
شرطِ شوقِ دوستانِ بیغرض دانی که چیست
نام و ننگ و مال و ملک و جسم و جان درباختن
بیخبر تا کی زهستی لاف دینداری زدن
[...]
گر شود بر خاک کویت فرصت سر باختن
خویش را خواهد سرشک اوّل به پیش انداختن
گفته ای چو نی ز غم کو هر شبی مهمان تست
می خورم غم تا دمی با او توان پرداختن
در طریق شب نشینان عاشقی دانی که چیست
[...]
ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن
کمترین بازی سوار از پشت زین انداختن
غمزهات شغل آن قدر دارد که در صید افکنی
میتواند کم به بسمل ساختن پرداختن
هرکه را زخمی زدی سر در قفای او منه
[...]
عاشق صادق نیندیشد ز آتش تاختن
زر خالص را محابا نیست از بگداختن
روزگاری را که کردم صرف تسخیر بتان
می توانستم دو عالم را مسخر ساختن
آبرویی را که کردم صرف این بی حاصلان
[...]
آن کمان ابرو کند چون میل تیر انداختن
ناوک او را نشان میباید از جان ساختن
سروران چون گو به پای توسنش بازند سر
چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن
داد مظلومان بده تا چند ای بیدادگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.