بشکن قدح باده که امروز چنانیم
کز توبه شکستن سر توبه شکنانیم
گر باده فنا گشت فنا باده ما بس
ما نیک بدانیم گر این رنگ ندانیم
باده ز فنا دارد آن چیز که دارد
گر باده بمانیم از آن چیز نمانیم
از چیزی خود بگذر ای چیز به ناچیز
کاین چیز نه پردهست نه ما پرده درانیم
با غمزه سرمست تو میریم و اسیریم
با عشق جوان بخت تو پیریم و جوانیم
گفتی چه دهی پند و زین پند چه سود است
کان نقش که نقاش ازل کرد همانیم
این پند من از نقش ازل هیچ جدا نیست
زین نقش بدان نقش ازل فرق ندانیم
گفتی که جدا ماندهای از بر معشوق
ما در بر معشوق ز انده در امانیم
معشوق درختی است که ما از بر اوییم
از ما بر او دور شود هیچ نمانیم
چون هیچ نمانیم ز غم هیچ نپیچیم
چون هیچ نمانیم هم اینیم و هم آنیم
شادی شود آن غم که خوریمش چو شکر خوش
ای غم بر ما آی که اکسیر غمانیم
چون برگ خورد پیله شود برگ بریشم
ما پیله عشقیم که بیبرگ جهانیم
ماییم در آن وقت که ما هیچ نمانیم
آن وقت که پا نیست شود پای دوانیم
بستیم دهان خود و باقی غزل را
آن وقت بگوییم که ما بسته دهانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل به تفسیر و بیان وضعیت انسان در عشق و وجود میپردازد. شاعر از شراب به عنوان نمادی از لذت و فنا صحبت میکند و بیان میکند که با شکستن توبه، به آزادی و سرمستی دست مییابیم. همچنین اشاره میکند که زیبایی و حقیقت در عشق است و باید از خودگذشتگی کنیم تا به درک عمیقتری از وجود برسیم. معشوق به درختی تشبیه شده که ما در کنار آن قرار داریم و دوری از او ما را به هیچ میرساند. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که در لحظهای که در عشق محو میشویم، به حقیقت واقعی و شادی دست پیدا خواهیم کرد. در واقع، شادی و غم در عشق به هم پیوستهاند و انسان در این حالت، به واقعیت وجود خود نزدیکتر میشود.
هوش مصنوعی: امروز آنقدر خوشحال و سرمستیم که دیگر نمیتوانیم به گذشته و ندامتها فکر کنیم. از این رو، بیپروا بگذارید لیوان شراب را بشکنیم و از لذت آن بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: اگر شراب از بین برود، از بین رفتن آن برای ما کافی است. ما به خوبی میدانیم حتی اگر رنگ آن را نشناسیم.
هوش مصنوعی: نوشیدنیای که از زوال نشأت میگیرد، چیزی را داراست. اگر ما همچنان به نوشیدن این باده ادامه دهیم، چیزی از آن نخواهیم داشت.
هوش مصنوعی: از چیزی که به آن وابستهای، بگذر؛ زیرا آن چیز نه واقعی است و نه ما در آن واقعیّت داریم.
هوش مصنوعی: با ناز و عشوهٔ تو شاد و سرمست هستیم و جزو اسیران عشق تو به حساب میآییم. با جوانی و شانس تو در کنار هم پیمان بستهایم و از زندگی لذت میبریم.
هوش مصنوعی: گفتی که چه چیزی به تو بگویم و این پند چه فایدهای دارد، چون ما همان چیزی هستیم که سرنوشت از ابتدا برای ما تعیین کرده است.
هوش مصنوعی: این نصیحت من از سرنوشت اولیه هیچ تفکیکی ندارد؛ زیرا از آن سرنوشت به این سرنوشت، تفاوتی نمیتوانیم قائل شویم.
هوش مصنوعی: گفتی که از محبوب ما دور افتادهای، اما ما در کنار محبوب غیر از غم و اندوه محافطت شدهایم.
هوش مصنوعی: معشوق مانند درختی است که ما به آن آویختهایم؛ اگر او از ما دور شود، دیگر چیزی از ما باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: زمانی که از غم و اندوه خالی شویم، به هیچ چیز اهمیت نمیدهیم. وقتی که وجودی نداریم، هم این هستیم و هم آن.
هوش مصنوعی: غم را باید مانند شکر شیرین پذیرفت و خوشحال باش که ای غم، به ما بیا که ما اکسیر غمها هستیم.
هوش مصنوعی: زمانی که برگ درختان میافتد، پیلهای شکل میگیرد. ما نیز مانند پیلهای هستیم که در عشق به وجود آمدهایم و بدون این عشق، مانند بیبرگی در جهان هستیم.
هوش مصنوعی: ما در زمانی هستیم که هیچ چیز از ما باقی نمانده و حتی وقتی پای نداریم، همچنان به حرکت و دویدن продолжаем.
هوش مصنوعی: ما در حال حاضر سکوت میکنیم و باقی صحبتها را زمانی خواهیم گفت که دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما قد ترا بندهتر از سرو روانیم
ما خد ترا سغبهتر از عقل و روانیم
بی روی تو لب خشکتر از پیکر تیریم
با موی تو دل تیرهتر از نقش کمانیم
بیرون ز رخ و زلف تو ما قبله نداریم
[...]
ما جرعه چشانیم ولی خضرو شانیم
ما راه نشینیم ولی شاه نشانیم
ما صید حریم حرم کعبه قدسیم
ما راهبر بادیه ی عالم جانیم
ما بلبل خوش نغمه ی باغ ملکوتیم
[...]
ما مرشد عشاق خرابات جهانیم
ساقی سراپردهٔ میخانهٔ جانیم
تو از همدانی ولیکن همه دان نه
از ما شنو ای دوست که سر همه دانیم
تو عالم یک حرفی ما عالم عالم
[...]
ما رند خراباتی بی نام و نشانیم
صد خرمن ناموس بیک جو نستانیم
ما را بکتابی نبود حاجت ازآن رو
کاسرار جهان از ورق روی تو خوانیم
دیدیم ز ذرات جهان عکس جمالت
[...]
ماییم که در دوستیت یک جهتانیم
در راه تو هر عهد که بستیم بر آنیم
عمریست که تو غایبی و ما نگرانیم
در آرزوی روی تو با آه و فغانیم
دور از تو بسی خسته دل سوخته جانیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.