ما داغ خود به تاج فریدون نمی دهیم
عریان تنی به اطلس گردون نمی دهیم
در سینه می کنیم گره شور عشق را
عرض جنون به دامن هامون نمی دهیم
قانع به کوه درد ز سنگ ملامتیم
تصدیع اهل شهر چو مجنون نمی دهیم
دریا اگر به ساغر ما می کند سپهر
نم چون گهر ز حوصله بیرون نمی دهیم
از سیم و زر به چهره زرین خود خوشیم
زین گنج، خاک تیره به قارون نمی دهیم
ظلم است هر چه در خم می غیر می کنند
جای شراب را به فلاطون نمی دهیم
ما از گزیده است ز بس تلخی خمار
از ترس بوسه بر لب میگون نمی دهیم
خون خورده ایم تا دل پر خون گرفته ایم
آسان ز دست این قدح خون نمی دهیم
وحشی تر از فروغ تجلی است صید ما
دست از دل رمیده به گردون نمی دهیم
برگرد خویش سیر چو گرداب می کنیم
چون موج بوسه بر لب جیحون نمی دهیم
هر چند زیر خرقه بود خون غذای ما
صائب چو نافه رنگ به بیرون نمی دهیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی ابراز احساسات عمیق و رنجهای عاشقانه است. شاعر بیان میکند که او داغ عشق را به کسی نمیدهد و نمیخواهد در برابر مشکلات و دردها تسلیم شود. او عشق را در دل خود حفظ کرده و حتی در برابر ملامتها و سختیها قانع به تحمل است. همچنین تأکید دارد که در برابر زیباییهای دنیایی مانند طلا و نقره، ارزشها و تجربیات عمیقتر را ترجیح میدهد و حاضر نیست تبادلهای سطحی انجام دهد.
شاعر به عواطف و احساسات عمیق خود، سختیهای عشق و تلخیهای ناشی از آن اشاره میکند و در عین حال از قدرت احساساتی صحبت میکند که از دنیای بیرون نمیتواند گرفته شود. در نهایت، او بر استقامت و پایداری خود در برابر سردیها و چالشهای زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: ما غم و درد خود را به کسی که در مقام و قدرت است، نشان نمیدهیم و خود را در برابر دنیا و مشکلاتمان به نمایش نمیگذاریم.
هوش مصنوعی: ما در دل خود شور و عشق را پنهان میکنیم و نمیگذاریم این دیوانگی به دامن هامون، جایی که پر از زیبایی و جذابیت است، راه پیدا کند.
هوش مصنوعی: ما با وجود درد و رنجی که از طعنه و سرزنش مردم میکشیم، به آن قانعیم و مانند مجنون، به کسی اهمیتی نمیدهیم.
هوش مصنوعی: اگر دریا به جام ما مروارید میدهد، ما هم مانند آسمان از صبر و حوصله بیرون نمیآییم و آن را در خود نگه میداریم.
هوش مصنوعی: ما از زیبایی چهرهٔ طلایی خود به دلیل ثروت و داراییمان خوشحالیم و این گنجی که داریم، هرگز به خاک تاریک و زندگی فقیرانهٔ قارون نمیارزد.
هوش مصنوعی: هر ظلمی که در مورد مینوشی وجود دارد، قابل قبول نیست. ما هرگز جای شراب را به فلسفه نمیدهیم.
هوش مصنوعی: ما از مقدار تلخی که در مستی داریم، به خاطر ترس از بوسه زدن بر لبان زیبایی، دیگر لب به نوشیدنی نمیزنیم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر رنج و سختیهای زیاد، قلبمان پر از درد و غم شده است و به راحتی نمیتوانیم این کاسهی پر از خون را رها کنیم.
هوش مصنوعی: ما در جستجوی چیزی هستیم که بسیار بیشتر از درخشش یک تجلی به نظر میرسد، و با وجود اینکه دلمان به شدت میتپد و نگران است، هرگز از این هدف دست نمیکشیم.
هوش مصنوعی: به خودت برگرد و درنگ کن، چرا که ما چون گرداب در حال گردشیم. ما مانند امواجی که به لب جیحون میرسند، بوسهای نمیزنیم.
هوش مصنوعی: هرچند در درون خود رنج و دردهای زیادی داریم، اما همچنان به ظاهر زیبایی و آرامش نشان میدهیم و آن را به دیگران نمایش نمیدهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماتشنگی به دجله و جیحون نمی دهیم
یک العطش به صد قدح خون نمی دهیم
آب حیات از لب ما می چکد ولی
صد چشمه زهر هست که بیرون نمی دهیم
شد رام تازیانهٔ ما توسن جنون
[...]
ما روزی حیات بجز خون نمیدهیم
دردسری به صد می گلگون نمیدهیم
ما توأمیم با گل رعنا درین چمن
کز خون پریم و رنگ به بیرون نمیدهیم
خاکستر دویی چو محبت به باد داد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.